گنجور

غزل شمارهٔ ۳۶۰

ایا ساقی توی قاضی حاجات
شرابی ده که آرد در مراعات
چنان گشتم ز مستی و خرابی
که نشناسم اشارات از عبارات
پدر بر خم خمرم وقف کردست
سبیلم کرد مادر بر خرابات
دو گوشم بست یزدان تا رهیدم
ز حال دی و فردا و خرافات
دگرگون است کوی اهل تمییز
که آن جا رسم طاعاتست و زلات
در این کو کدخدا شاهی است باقی
فرو روبیده این کو را ز آفات

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ایا ساقی توی قاضی حاجات
شرابی ده که آرد در مراعات
هوش مصنوعی: ای ساقی، تو که مانند قاضی زمین و زمان را در دست داری، لطفاً شرابی به من بده که مرا از یاد خودم غافل کند و به من آرامش بخشد.
چنان گشتم ز مستی و خرابی
که نشناسم اشارات از عبارات
هوش مصنوعی: به قدری مست و خراب شدم که دیگر نمی‌توانم تفاوت بین نشانه‌ها و کلمات را تشخیص دهم.
پدر بر خم خمرم وقف کردست
سبیلم کرد مادر بر خرابات
هوش مصنوعی: پدرم وقتی مستی و شراب را دید، به آن واگذارم کرد و مادرم هم مرا به محله‌ی خرابات سپرد.
دو گوشم بست یزدان تا رهیدم
ز حال دی و فردا و خرافات
هوش مصنوعی: خداوند دو گوشم را بسته تا از وضعیت دیروز و فردا و افکار بیهوده رها شوم.
دگرگون است کوی اهل تمییز
که آن جا رسم طاعاتست و زلات
هوش مصنوعی: محل زندگی کسانی که به درستی فکر می‌کنند تغییر کرده است، زیرا آنجا جایگاه عبادت و پرستش است و گناه در آن وجود ندارد.
در این کو کدخدا شاهی است باقی
فرو روبیده این کو را ز آفات
هوش مصنوعی: در این مسیر، کدخدا و حاکمی وجود دارد که باقی‌مانده مشکلات و خطرات را از سر راه برمی‌دارد.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۳۶۰ به خوانش نازنین بازیان
غزل شمارهٔ ۳۶۰ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1388/10/13 00:01
احسان

ایا ساقی تویی صحیح می باشد
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد. هر چند، این مورد (توی به جای تویی) گویا،نه غلط املایی که رسم‌الخط بعضی دیوانهای شعر است که در غزلیات شمس منقول در گنجور هم زیاد دیده می‌شود.

1394/09/01 17:12
ناشناس

در این کو که خدا شاهی است باقی

1396/01/04 00:04
وفایی

جناب ناشناس گرامی
اگر چه جمله ای که شما نوشته اید بسیار زیباتر و دلنشین تر است ، اما در دیوان شمس همان " کدخدا " نوشته شده .

1399/06/13 00:09
همایون

مستی عشق را پرورش و گسترش میدهد
عشق روش و منش بی رنگی و صاف بودن است
عقل بر اساس خوب و بد و مقایسه کار می کند و نتیجه آن سود برای یکی و زیان برای دیگری است
مست، مستی را برای همه میخواهد و گسترش عشق را آرزو میکند، عقل اگرچه بسیار خوب است ولی مانع گسترش عشق است و خودخواه
عقل اکتسابی است ولی عشق در ذات انسان نهادینه شده است و انسان با مستی آنرا در خود می پروراند