گنجور

غزل شمارهٔ ۳۴۳

ز همراهان جدایی مصلحت نیست
سفر بی‌روشنایی مصلحت نیست
چو ملک و پادشاهی دیده باشی
پس شاهی گدایی مصلحت نیست
شما را بی‌شما می‌خواند آن یار
شما را این شمایی مصلحت نیست
چو خوان آسمان آمد به دنیا
از این پس بی‌نوایی مصلحت نیست
در این مطبخ که قربانست جان‌ها
چو دونان نان ربایی مصلحت نیست
بگو آن حرص و آز راه زن را
که مکر و بدنمایی مصلحت نیست
چو پا داری برو دستی بجنبان
تو را بی‌دست و پایی مصلحت نیست
چو پای تو نماند پر دهندت
که بی‌پر در هوایی مصلحت نیست
چو پر یابی به سوی دام حق پر
که از دامش رهایی مصلحت نیست
همای قاف قربی ای برادر
هما را جز همایی مصلحت نیست
جهان جوی و صفا بحر و تو ماهی
در این جو آشنایی مصلحت نیست
خمش باش و فنای بحر حق شو
به هنبازی خدایی مصلحت نیست

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ز همراهان جدایی مصلحت نیست
سفر بی‌روشنایی مصلحت نیست
هوش مصنوعی: جدایی از دوستان و همراهان به نفع نیست و در سفر کردن بدون نور و روشنایی نیز نمی‌توان به خوبی پیش رفت.
چو ملک و پادشاهی دیده باشی
پس شاهی گدایی مصلحت نیست
هوش مصنوعی: اگر پادشاهی و سلطنت را دیده باشی، دیگر برای تو مناسب نیست که به گدایی و فقر قناعت کنی.
شما را بی‌شما می‌خواند آن یار
شما را این شمایی مصلحت نیست
هوش مصنوعی: آن یار به عشق شما می‌پردازد، حتی زمانی که شما خود را فراموش کرده‌اید و در حال حاضر، شما باید خودتان را بشناسید. این وضعیت برای شما مناسب نیست.
چو خوان آسمان آمد به دنیا
از این پس بی‌نوایی مصلحت نیست
هوش مصنوعی: وقتی نعمت‌های آسمانی به زمین نازل شد، دیگر نباید نگران فقر و بی‌پولی بود.
در این مطبخ که قربانست جان‌ها
چو دونان نان ربایی مصلحت نیست
هوش مصنوعی: در این آشپزخانه که جان‌ها در آن قربانی می‌شوند، نان دزدی و حماقت جایز نیست.
بگو آن حرص و آز راه زن را
که مکر و بدنمایی مصلحت نیست
هوش مصنوعی: بگو آن کنجکاوی و طمعی که مردم را فریب می‌دهد، به خاطر مصلحت و سودجویی واقعی نیست.
چو پا داری برو دستی بجنبان
تو را بی‌دست و پایی مصلحت نیست
هوش مصنوعی: اگر توانایی حرکت داری، تلاش کن و اقدام نمای، زیرا بدون توانایی و امکانات، انجام کارها درست نیست.
چو پای تو نماند پر دهندت
که بی‌پر در هوایی مصلحت نیست
هوش مصنوعی: وقتی که پای تو نماند، کسی هم به تو کمک نمی‌کند، زیرا بدون حمایت و نازکی ممکن است در شرایط سختی قرار بگیری، که این برایت مناسب نیست.
چو پر یابی به سوی دام حق پر
که از دامش رهایی مصلحت نیست
هوش مصنوعی: وقتی که بال و پری برای پرواز به سوی حقیقت پیدا می‌کنی، باید دانست که رهایی از دام حقیقت به نفع تو نیست.
همای قاف قربی ای برادر
هما را جز همایی مصلحت نیست
هوش مصنوعی: برادر عزیز، پرنده‌ی قاف قربی، تنها همسانی که برای هما وجود دارد، همان هماست و هیچ مناسبت دیگری در کار نیست.
جهان جوی و صفا بحر و تو ماهی
در این جو آشنایی مصلحت نیست
هوش مصنوعی: دنیا پر از چالش‌ها و سختی‌هاست، و تو مانند ماهی در دریای این زندگی به دنبال آرامش و آشنایی هستی. اما بهتر است بدانیم که در این اوضاع، خواسته‌ها و نیازهای ما همیشه برآورده نمی‌شود.
خمش باش و فنای بحر حق شو
به هنبازی خدایی مصلحت نیست
هوش مصنوعی: سکوت کن و در دنیای حقیقی غرق شو، زیرا بازی کردن با خدا به مصلحت نیست.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۳۴۳ به خوانش پری ساتکنی عندلیب
غزل شمارهٔ ۳۴۳ به خوانش آرش خیرآبادی

آهنگ ها

این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟

"ز همراهان جدایی"
با صدای احمد ظاهر (آلبوم آلبوم چهارم)

حاشیه ها

1390/10/15 19:01
سعدی

چو ملک و پادشاهی دیده باشی
پس از شاهی گدایی مصلحت نیست

1393/02/18 13:05
ناشناس

خمش باش و فنای بحر حق شو
به هنبازی خدایی مصلحت نیست