غزل شمارهٔ ۳۲۲۶
قلت له مصیحا یا ملکالمشرق
اقسم بالخالق مثلک لم یخلق
قدرک لایعرف وعدک لا یخلف
نائلک الاشرف بالک لم یغلق
جسمی کالخردله احرقه ذاالوله
خلد فی الزلزله من یک لم یخفق
صرت انا لا انا غیرک عندی فنا
ضدک یا ذاالغنا مختدع احمق
هیچ کس ای جان من، جان سخندان من
نور رخ شد ندید، تا نکند بیدقی
اطلاعات
وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
قلت له مصیحا یا ملکالمشرق
اقسم بالخالق مثلک لم یخلق
هوش مصنوعی: به او گفتم ای پادشاه مشرق، به خالق قسم میخورم که مانند تو آفریده نشده است.
قدرک لایعرف وعدک لا یخلف
نائلک الاشرف بالک لم یغلق
هوش مصنوعی: تو اندازهات شناخته شده است و وعدهات هرگز نقض نخواهد شد. کسی که به دستآوردن اشرف (برتری) میکوشد، هرگز در را به روی خود نخواهد بست.
جسمی کالخردله احرقه ذاالوله
خلد فی الزلزله من یک لم یخفق
هوش مصنوعی: جسمی مانند تخم مرغی است که در آتش سوزانده شده و در زلزله باقی مانده است. کسی که نمیتواند بیحرکت بماند.
صرت انا لا انا غیرک عندی فنا
ضدک یا ذاالغنا مختدع احمق
هوش مصنوعی: هرگز به جز تو کسی را در نظر ندارم؛ ای صاحب wealth و ثروت، تو که دروغگو و نادان هستی.
هیچ کس ای جان من، جان سخندان من
نور رخ شد ندید، تا نکند بیدقی
هوش مصنوعی: هیچ کس دیگری جز تو، جانِ من و اصل کلام من نیست. تا زمانی که نور چهرهات را نبیند، نمیگذارد که کسی دیگر در میان باشد.
حاشیه ها
1398/10/18 12:01
آرش آذیش
هیج کس ای جان من، جان سخن دان من
نور رخ شه ندید، تا نکند بیدقی
بجای "شد" شه درست است
گنجور ستودنی ست