گنجور

غزل شمارهٔ ۳۲۱۱

نسیم‌الصبح جد بابتشار
و بشر حین یأتی بانتشار
واتحفنی لباس‌الجد منه
فانی من لباس الجد عاری
فقد احرقت فی صد و بعد
بنار لا تسلنی ای نار
اما تصغی الی قلب حریق
ینادی، یا حذاری، یا حذاری
و مما خان بی‌دهر قتول
و ما قدحان لی ادراک ثاری
اذا ما فیک افنی فیک احیی
اذا ما انت جاری، انت جاری
ظللت کیونس فی بطن حوت
فمذ صح‌الهوی کسروا فقاری
الا یا صاح انظر فی خدودی
تری او صافه ان کنت قاری

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نسیم‌الصبح جد بابتشار
و بشر حین یأتی بانتشار
هوش مصنوعی: نسیم صبح با شوق و طراوتی دل‌انگیز به ما می‌رسد و وقتی خبر خوشی به ما می‌رسد، دل‌هایمان را سرشار از خوشحالی می‌کند.
واتحفنی لباس‌الجد منه
فانی من لباس الجد عاری
هوش مصنوعی: لباس جد را بر من بپوشان که من از لباس جد عاری و بی‌پناهم.
فقد احرقت فی صد و بعد
بنار لا تسلنی ای نار
هوش مصنوعی: من در آتش عشق سوزانده شدم و حالا از تو نمی‌پرسم که کدام آتش من را می‌سوزاند.
اما تصغی الی قلب حریق
ینادی، یا حذاری، یا حذاری
هوش مصنوعی: اما دلی با آتش شعله‌ور دارد که فریاد می‌زند، ای حذر، ای حذر.
و مما خان بی‌دهر قتول
و ما قدحان لی ادراک ثاری
هوش مصنوعی: در این بیت شاعر به خیانت زمان و روزگار اشاره می‌کند و به زخم‌هایی که بر دلش به‌جا مانده فکر می‌کند. همچنین بیان می‌کند که انتقام و حقایق گذشته به سادگی در دسترس نیستند و بارها با چالش‌ها و دشواری‌ها روبرو شده است.
اذا ما فیک افنی فیک احیی
اذا ما انت جاری، انت جاری
هوش مصنوعی: هرگاه من در تو فنا شوم، در تو زنده می‌شوم؛ اگر تو در حال جریان باشی، تو همچنان در حال جاری بودن هستی.
ظللت کیونس فی بطن حوت
فمذ صح‌الهوی کسروا فقاری
هوش مصنوعی: من در سایه‌ی یونس در شکم ماهی بودم و وقتی که عشق به من جان تازه‌ای داد، کمرم را شکستند.
الا یا صاح انظر فی خدودی
تری او صافه ان کنت قاری
هوش مصنوعی: ای دوست، به چهره‌های من نگاه کن، اگر درست ببینی، با صمیمیت و صفا روی گونه‌هایم نقش بسته است.