غزل شمارهٔ ۳۲
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۳۲ به خوانش سیده سحر حسینی
غزل شمارهٔ ۳۲ به خوانش پری ساتکنی عندلیب
غزل شمارهٔ ۳۲ به خوانش نازنین بازیان
غزل شمارهٔ ۳۲ به خوانش فاطمه زندی
غزل شمارهٔ ۳۲ به خوانش آرش خیرآبادی
حاشیه ها
به روشنی صحنه در تافتن یک الهام می باشد
در قرآن سوره ای هست به نام انسان یا دهر که میگوید مدتی گذشت تا انسان بینا و شنوا شود
و راه را بشناسد و قبل از آن چیزی نبود
اینجا شاعر خود را در آن زمان و مکان میبیند و جامی به شاه یا پروردگاری میدهد
که هنوز هیچ کس از او خبری ندارد
که بنوشد و کار خود را سامان دهد
یعنی عشق دیرینترین و اولین پدیده ایست که همیشه در کار بوده است
دانایی کلی که هر که با آن ارتباط پیدا کند از زمان و مکان آزاد میشود
و با آشنایی با ظرائف آن میتواند کارهای ظریف بکند
غزل از جنس شطح و طامات است، لبریخته و آکنده از معانی ژرف چون سحر، جان، جان افزا، شاه، شاهراه، بیخبری، مستی، خون، عاشق و آسمان
نهایت انسان، جان جان و خون صاف و شراب کهنه همان روز که میخواست پای به هستی بگذارد با شاه خود هم پیاله میشود، و ساقی نیز خود انسان است
گویی حافظ عزیز این معنی را از اینجا گرفته است که میگوید
ساکنان حرم ستر و عفاف ملکوت
با من راه نشین باده مستانه زدند
غزل خون عاشقان
خون در عرفان و راز ورزی یک معنا است و راز ها بر معنی ها استوارند
در این غزل معنی خون که از خون عاشق دریافت میشود و با تعبیر زیبای خون صافی شده بر آتش عشق که خاصیت جان افزایی دارد آمده که در سر عاشق نیز جریان دارد یعنی فکر عاشق نیز از جنس مستی این خون است و نیروی آفریدگاری و پروردگاری نیز با همین باده است
معنی دل نزد همه هست و همه سخنوران عارف از دل زیاد گفته اند، جلال دین معنی خون را نیز که در دل و در انسان و در آفریدگاری جریان دارد به میان می آورد
در بیت سوم فعل "چیست" باید به صورت "چی است" خوانده شود تا وزن شعر رعایت گردد.