گنجور

غزل شمارهٔ ۳۱۹۵

درهم شکن چو شیشه خود را، چو مست جامی
بد نام عشق جان شو، اینست نیکنامی
پرذوق، چون صراحی بنشین، اگر نشینی
کن کالقدح مذیقا للقوم فی‌القیام
عقل تو پای‌بندی، عشق تو سربلندی
العقل فی‌الملام والعشق فی‌المدام
الدیک فی صیاح، واللیل فی انهزام
والصبح قد تبدی فی مهجةالضلام
معشوق غیر ما، نی، جز که خون ما، نی
هم جان کند رئیسی، هم جان کند غلامی
دل را کباب کردی، خون را شراب کردی
یا من فداک روحی یا سیدالانام
ز اندیشه شو پیاده، تا بر خوری ز باده
من راوق قدیم، مستکمل‌القوام
مستفعلن فعولن، آتش مکن مجوشان
زیرا کمال آمد، دیگر نماند خامی
می‌گو تو هرچه خواهی، فرمان‌روا و شاهی
سلمت یا عزیزی، یا صاحب‌السلام
باده چو با خیزان، چون پشه غم‌گریزان
لا تعذلوا السکارا افدیکم کرامی
تبریز شاد بادا، ز اشراق شمس دینم
فالشمس حیث تجری للمشرقین حامی

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

درهم شکن چو شیشه خود را، چو مست جامی
بد نام عشق جان شو، اینست نیکنامی
هوش مصنوعی: خودت را مانند شیشه در هم بشکن و دلت را به عشق بسپار، زیرا در این حالت است که می‌توانی نام نیک و یاد خوبی از خود به جا بگذاری.
پرذوق، چون صراحی بنشین، اگر نشینی
کن کالقدح مذیقا للقوم فی‌القیام
هوش مصنوعی: با شوق و ذوق، مانند یک پارچ آب بنشین. اگر هم نمی‌نشینی، مثل کوزه‌ای باش که در هنگام ایستاده بودن، در دست همگان است.
عقل تو پای‌بندی، عشق تو سربلندی
العقل فی‌الملام والعشق فی‌المدام
هوش مصنوعی: عقل تو باعث محدودیت و قید و بند توست، اما عشق تو مایه افتخار و سربلندی‌ات است؛ عقل در حالت ملامت و سرزنش است، ولی عشق در حال جشن و شادی.
الدیک فی صیاح، واللیل فی انهزام
والصبح قد تبدی فی مهجةالضلام
هوش مصنوعی: پرنده در حال آوازخوانی است، شب در حال فرار است و صبح به آرامی در دل تاریکی جلوه‌گر شده است.
معشوق غیر ما، نی، جز که خون ما، نی
هم جان کند رئیسی، هم جان کند غلامی
هوش مصنوعی: عشق دیگران جز این نیست که ما را به درد می‌آورد؛ حتی رئیس هم جان خودش را برای محبوبش می‌دهد و غلام نیز جانش را فدای او می‌کند.
دل را کباب کردی، خون را شراب کردی
یا من فداک روحی یا سیدالانام
هوش مصنوعی: دل را به آتش کشیدی و خون را به شراب تبدیل کردی، آیا من جانم فدای تو، ای سرور همه موجودات؟
ز اندیشه شو پیاده، تا بر خوری ز باده
من راوق قدیم، مستکمل‌القوام
هوش مصنوعی: از فکر و خیال دست بردار و به خوشی بپرداز، تا بتوانی از شراب قدیمی لذت ببری و به حالت پایدار و متعادل دست یابی.
مستفعلن فعولن، آتش مکن مجوشان
زیرا کمال آمد، دیگر نماند خامی
هوش مصنوعی: شراب نخورید و آتش به جان نوشیدنی‌تان نزنید، زیرا در اینجا پختگی و کمال به وجود آمده و دیگر جایی برای ناپختگی نیست.
می‌گو تو هرچه خواهی، فرمان‌روا و شاهی
سلمت یا عزیزی، یا صاحب‌السلام
هوش مصنوعی: بگو هر چه می‌خواهی، تو فرمان‌روایی و سروری. سلامتی تو به خوبی است، یا عزیزم، یا کسی که به صلح مشهور است.
باده چو با خیزان، چون پشه غم‌گریزان
لا تعذلوا السکارا افدیکم کرامی
هوش مصنوعی: وقتی که شراب در حال رقص و شادی است، مانند پشه‌ای است که از غم دوری می‌کند. به شما می‌گویم که به مست‌ها خرده نگیرید، چرا که آن‌ها افراد شریف و نیکوکار هستند.
تبریز شاد بادا، ز اشراق شمس دینم
فالشمس حیث تجری للمشرقین حامی
هوش مصنوعی: تبریز همیشه شاد و خوشحال باشد، چون نور و روشنایی شمس دین در آنجا می‌تابد، جایی که او از شرق و غرب حمایت می‌کند.

حاشیه ها

1396/11/23 09:01
نادر..

معشوق غیر ما، نی ..........

1397/11/27 03:01
الهام

به نظر من در بیت اول علامت ویرگول سبب شده که وزن شعر در نگاه اول به ذهن خواننده نیاید. بهتر است از دو ویرگول استفاده شود (در هم شکن چو شیشه، خود را، چو مست جامی) و یا اصلا استفاده نشود.

1397/12/12 19:03
نادر..

باده چو باد خیزان...

1399/06/23 18:08
حسن_خادم_صبا

سلام و درود بر همه‌ی فرهیختگان
و اما یک سوال
وقتی خود حضرت مولانا در یکی از ابیاتش تاکید داره بر:
مستفعلن فعولن؛
آیا بدیهی نیست که وزن این غزل باید مستفعلن فعولن مستفعلن فعولن باشه؟
پس چرا گنجور محترم، وزن مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن را برای این غزل قید کرده؟؟؟!!!!

1399/10/08 10:01
Eli

سلام
بنظرمن وزن بیت رو مستفعلن فعولن مستفعلن فعولن بگیریم بهتر هست با توجه به غزل های دیگر از حضرت مولانا که مستفعلن مستفعلن هست اینجوری بهتره .باید هر غزلی که به دو شیوه تقطیع هجایی میشه ، هر دوتاش نوشته بشه