غزل شمارهٔ ۳۱۶۶
ای دل سرمست، کجا میپری؟
بزم تو کو؟ باده کجا میخوری؟
مایهٔ هر نقش و ترا نقش نی
دایهٔ هر جان و تو از جان بری
صد مثل و نام و لقب گفتمت
برتری از نام ولقب، برتری
چونک ترا در دو جهان خانه نیست
هر نفسی رخت کجا میبری؟
نقد ترا بردم من پیش عقل
گفتم: « قیمت کنش ای جوهری
صیر فی نقد معانی توی
سرمه کش دیدهٔ هر ناظری »
گفت: « چه دانم ببرش پیش عشق
عشق بود نقد ترا مشتری
چون به سر کوچهٔ عشق آمدیم
دل بشد و من بشدم بر سری
اطلاعات
وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای دل سرمست، کجا میپری؟
بزم تو کو؟ باده کجا میخوری؟
هوش مصنوعی: ای دل شاداب، کجا میروی؟ جشن و شادیات کجاست؟ کجا از شراب لذت میبری؟
مایهٔ هر نقش و ترا نقش نی
دایهٔ هر جان و تو از جان بری
هوش مصنوعی: هر موجودی در این دنیا به نوعی به یک منبع و اصل عظیم وابسته است، و تو که نقش خاصی در زندگی و وجود خود داری، باید از این منبع دوری کنی.
صد مثل و نام و لقب گفتمت
برتری از نام ولقب، برتری
هوش مصنوعی: من نامها و عناوین زیادی برای تو برشمردم، اما برتری تو به این نامها و عناوین بیشتر است.
چونک ترا در دو جهان خانه نیست
هر نفسی رخت کجا میبری؟
هوش مصنوعی: وقتی که در این دو جهان، جایگاه و مسکنی برای تو نیست، هر لحظه کجا میخواهی بروی و بار سفر را بچه کنی؟
نقد ترا بردم من پیش عقل
گفتم: « قیمت کنش ای جوهری
هوش مصنوعی: من دارایی تو را به عقل نشان دادم و از او خواستم که ارزش آن را تعیین کند، ای صاحب ارزشها.
صیر فی نقد معانی توی
سرمه کش دیدهٔ هر ناظری »
هوش مصنوعی: معانی تو مثل سرمهای است که در چشم هر بینندهای نکتههای زیبایی را به تصویر میکشد.
گفت: « چه دانم ببرش پیش عشق
عشق بود نقد ترا مشتری
هوش مصنوعی: او گفت: «نمیدانم. به عشق ببرش؛ عشق خود سرمایهای است که تو مشتری آن هستی.»
چون به سر کوچهٔ عشق آمدیم
دل بشد و من بشدم بر سری
هوش مصنوعی: وقتی به نزدیکی عاشقانهها رسیدیم، دل من شاد شد و من نیز دچار دگرگونی عاطفی شدم.
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۳۱۶۶ به خوانش فاطمه زندی
آهنگ ها
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
"دل سرمست"
با صدای علیرضا افتخاری (آلبوم عاشقا سلام عاشقا درود)
حاشیه ها
1397/07/17 19:10
مهدی قناعت پیشه
در مورد دلی هست که به معشوق رسیده و سرمست از عشق اوست که باده کجا میخوری یا کجا وچگونه مست عشق او میشوی تو که دایه همه جانهایی وخود بیجان. دوباره شعرو بخونم و ادامه....
1399/07/20 15:10
بی نشان
صیرفی نقد معانی تویی