گنجور

غزل شمارهٔ ۳۱۵۳

ز اول بامداد سر مستی
ورنه دستار کژ چرا بستی؟!
به خدا دوش تا سحر همه شب
باده بی‌صرفه، صرف خوردستی
در رخ و رنگ و چشم تو پیداست
که ازان بازی و ازان دستی
نانچ خوردی بده به مخموران
ای ولی نعمت همه هستی
شیر امروز در شکار آمد
لرزه در که فتاد در پستی
بدویدن ازو نخواهی رست
سر بند عاشقانه و رستی
تا که پیوسته در امان باشی
چون بدار الامانش پیوستی
شصت فرسنگ از سخن بگریز
که ز دام سخن درین شستی

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ز اول بامداد سر مستی
ورنه دستار کژ چرا بستی؟!
هوش مصنوعی: از صبح زود در حال شادی و مستی هستی، پس چرا دستار را به طور نادرستی بسته‌ای؟
به خدا دوش تا سحر همه شب
باده بی‌صرفه، صرف خوردستی
هوش مصنوعی: دیشب تا صبح به خدا، تمام شب را بی‌دلیل مشغول نوشیدن بودی.
در رخ و رنگ و چشم تو پیداست
که ازان بازی و ازان دستی
هوش مصنوعی: در چهره و رنگ و چشمانت نمایانی است از بازی و لطافت دستانت.
نانچ خوردی بده به مخموران
ای ولی نعمت همه هستی
هوش مصنوعی: ای ولی نعمت وجود، اگر نانی خوردی، آن را به کسانی که در حال مستی‌اند بده.
شیر امروز در شکار آمد
لرزه در که فتاد در پستی
هوش مصنوعی: امروز شیر در شکار ظاهر شد و لرزشی در دشت به وجود آورد.
بدویدن ازو نخواهی رست
سر بند عاشقانه و رستی
هوش مصنوعی: برای رهایی از عشق، نمی‌توانی به سادگی خود را از بند آن رها کنی.
تا که پیوسته در امان باشی
چون بدار الامانش پیوستی
هوش مصنوعی: برای اینکه همیشه در امنیت باشی، باید به آن چیزی که تو را در امان نگه می‌دارد، چنگ بزنی و به آن پیوند برقرار کنی.
شصت فرسنگ از سخن بگریز
که ز دام سخن درین شستی
هوش مصنوعی: باید از پرگویی دوری کنی، زیرا در دام کلمات و صحبت‌های زیاد، ممکن است دچار مشکلات و سختی‌هایی شوی.

حاشیه ها

1396/01/29 16:03
وفایی

مصراع دوم بیت پنجم در دیوان شمس به این صورت نوشته شده :
لرزه در که فتاد و در پستی ( " و " جا افتاده )
یعنی هم کوه ها به لرزه افتادند و هم دره ها ( پستی )

1396/01/29 23:03
وفایی

پستی یعنی زمین کم ارتفاع ، گودی ، سرازیری .... ( نه لزوما دره ها )

1399/08/29 13:10
بی نشان

1: زانچ یا زانچه خوردی بده به مخموران
2: سر بنه عاشقانه و رستی