گنجور

غزل شمارهٔ ۳۱۴۴

بحر ما را کنار بایستی
وین سفر را قرار بایستی
شیر بیشه میان زنجیرست
شیر در مرغزار بایستی
ماهیان می‌طپند اندر ریگ
راه در جویبار بایستی
بلبل مست سخت مخمورست
گلشن و سبزه‌زار بایستی
دیده‌ها از غبار خسته شده‌ست
دیده اعتبار بایستی
همه گل‌خواره‌اند این طفلان
مشفقی دایه‌وار بایستی
ره به آب حیات می‌نبرند
خضر را آبخوار بایستی
دل پشیمان شده‌ست ز آنچ گذشت
دل امسال پار بایستی
اندر این شهر قحط خورشیدست
سایه شهریار بایستی
شهر سرگین پرست پر گشته‌ست
مشک نافه تتار بایستی
مشک از پشک کس نمی‌داند
مشک را انتشار بایستی
دولت کودکانه می‌جویند
دولت بی‌عثار بایستی
مرگ تا در پی‌ست روز شبست
شب ما را نهار بایستی
چون بمیری بمیرد این هنرت
زین هنرهات عار بایستی
چنگ در ما زده‌ست این کمپیر
چنگ او تار تار بایستی
طالب کار و بار بسیارند
طالب کردگار بایستی
دم معدود اندکی مانده‌ست
نفسی بی‌شمار بایستی
نفس ایزدی ز سوی یمن
بر خلایق نثار بایستی
مرگ دیگی برای ما پخته‌ست
آن خورش را گوار بایستی
یاد مردن چو دافع مرگست
هر دمی یادگار بایستی
هر دمی صد جنازه می‌گذرد
دیده‌ها سوگوار بایستی
ملک‌ها ماند و مالکان مردند
ملکتی پایدار بایستی
عقل بسته شد و هوا مختار
عقل را اختیار بایستی
هوش‌ها چون مگس در آن دوغست
هوش را هوشیار بایستی
زین چنین دوغ زشت گندیده
این مگس را حذار بایستی
معده پردوغ و گوش پر ز دروغ
همت الفرار بایستی
گوش‌ها بسته است لب بربند
از خرد گوشوار بایستی
از کنایات شمس تبریزی
شرح معنی گذار بایستی

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بحر ما را کنار بایستی
وین سفر را قرار بایستی
هوش مصنوعی: باید کنار دریا بایستی و برای این سفر وقفه‌ای ایجاد کنی.
شیر بیشه میان زنجیرست
شیر در مرغزار بایستی
هوش مصنوعی: شیر جنگل در زنجیر است، اما شیر باید در چراگاه بایستد.
ماهیان می‌طپند اندر ریگ
راه در جویبار بایستی
هوش مصنوعی: ماهی‌ها در حال حرکت و نوسان در میان شن‌های جریان آب هستند و باید در کنار جویبار آرام بمانند.
بلبل مست سخت مخمورست
گلشن و سبزه‌زار بایستی
هوش مصنوعی: پرنده‌ای شاد و مست در میان باغ و چمنزاری به سر می‌برد و باید از زیبایی‌های آنجا بهره‌مند شود.
دیده‌ها از غبار خسته شده‌ست
دیده اعتبار بایستی
هوش مصنوعی: چشم‌ها از گرد و غبار خسته‌اند و باید به چیزی معتبر و واضح توجه کنند.
همه گل‌خواره‌اند این طفلان
مشفقی دایه‌وار بایستی
هوش مصنوعی: همه این کودکان مانند گل‌نوشان هستند و این وظیفه توست که مثل یک دایه از آن‌ها مراقبت کنی.
ره به آب حیات می‌نبرند
خضر را آبخوار بایستی
هوش مصنوعی: آب حیات به کسی می‌رسد که شایستگی و لیاقت آن را داشته باشد. در واقع، تنها فردی که در این مسیر استحقاق دارد، می‌تواند به آن دست پیدا کند.
دل پشیمان شده‌ست ز آنچ گذشت
دل امسال پار بایستی
هوش مصنوعی: دل اکنون به خاطر گذشته‌اش پشیمان است و باید از آنچه که سال گذشته انجام داده، عبرت بگیرد.
اندر این شهر قحط خورشیدست
سایه شهریار بایستی
هوش مصنوعی: در این شهر، خورشید به ندرت دیده می‌شود و تنها سایه پادشاهی باید حضور داشته باشد.
شهر سرگین پرست پر گشته‌ست
مشک نافه تتار بایستی
هوش مصنوعی: شهر پر از دافعه و بوی نامطبوع است، در حالی که عطر و مشک وجود دارد که باید مورد توجه قرار گیرد.
مشک از پشک کس نمی‌داند
مشک را انتشار بایستی
هوش مصنوعی: کیفیت و اصل یک چیز تا زمانی شناخته نمی‌شود که به دیگران عرضه شود و در معرض دید قرار گیرد. به عبارت دیگر، زیبایی یا ارزش یک چیز ممکن است در خلوت و دور از چشم‌ها پنهان بماند و تنها زمانی که به انتشار می‌رسد، قابل درک و شناسایی است.
دولت کودکانه می‌جویند
دولت بی‌عثار بایستی
هوش مصنوعی: افرادی که به دنبال خوشبختی و آرامش هستند، باید با صداقت و بی‌تکلفی زندگی کنند و از تعهدات و دغدغه‌های دست و پاگیر دور بمانند.
مرگ تا در پی‌ست روز شبست
شب ما را نهار بایستی
هوش مصنوعی: مرگ همیشه در پی ماست، بنابراین شب ما باید مانند روز باشد و تاریکی و ناامیدی را پشت سر بگذارد.
چون بمیری بمیرد این هنرت
زین هنرهات عار بایستی
هوش مصنوعی: وقتی که از دنیا بروی، این هنر تو نیز با خودت می‌میرد و در کنار دیگر هنرها، عیب و نقصی به شمار خواهد آمد.
چنگ در ما زده‌ست این کمپیر
چنگ او تار تار بایستی
هوش مصنوعی: این زن پیر به ما آسیب زده و باید مراقب باشیم که تارهای زندگی‌مان در هم نریزد.
طالب کار و بار بسیارند
طالب کردگار بایستی
هوش مصنوعی: افراد زیادی هستند که به دنبال رسیدن به اهداف و آرزوهای خود هستند، اما برای دستیابی به این هدف‌ها، باید به خداوند و نیروی بزرگتر تکیه کنند.
دم معدود اندکی مانده‌ست
نفسی بی‌شمار بایستی
هوش مصنوعی: زمان کمی باقی مانده و باید از هر نفس به بهترین نحو استفاده کنیم.
نفس ایزدی ز سوی یمن
بر خلایق نثار بایستی
هوش مصنوعی: نفسی که از جانب خداوند بر مردم می‌بارد، باید در سرزمین یمن پراکنده شود.
مرگ دیگی برای ما پخته‌ست
آن خورش را گوار بایستی
هوش مصنوعی: مرگ برای ما همچون دیگی است که در آن غذا پخته شده و ما باید از آن به خوبی بهره‌برداری کنیم.
یاد مردن چو دافع مرگست
هر دمی یادگار بایستی
هوش مصنوعی: به یاد آوردن مرگ، راهی برای جلوگیری از آن است و باید هر لحظه به آن فکر کنیم.
هر دمی صد جنازه می‌گذرد
دیده‌ها سوگوار بایستی
هوش مصنوعی: هر لحظه، جنازه‌های زیادی از مقابل چشم انسان عبور می‌کنند و او باید با حزن و اندوه این صحنه‌ها را تجربه کند.
ملک‌ها ماند و مالکان مردند
ملکتی پایدار بایستی
هوش مصنوعی: پادشاهان و فرمانرواها باقی ماندند، اما صاحبان آن املاک از بین رفتند. برای دستیابی به یک مالکیت پایدار، باید تلاش کرد.
عقل بسته شد و هوا مختار
عقل را اختیار بایستی
هوش مصنوعی: عقل در قید و بند است و احساسات آزادند، بنابراین عقل باید تسلط خود را بر این احساسات به دست آورد.
هوش‌ها چون مگس در آن دوغست
هوش را هوشیار بایستی
هوش مصنوعی: ذهن‌ها مانند مگس در یک دوغ غوطه‌ورند و برای اینکه هوش خود را حفظ کنید، باید هوشیار باشید.
زین چنین دوغ زشت گندیده
این مگس را حذار بایستی
هوش مصنوعی: از این دوغ بدبو و گندیده باید از این مگس دوری کرد.
معده پردوغ و گوش پر ز دروغ
همت الفرار بایستی
هوش مصنوعی: آدمی که پر از دروغ و شایعه است، باید تلاش کند که از این وضعیت فرار کند و دوری گزیند.
گوش‌ها بسته است لب بربند
از خرد گوشوار بایستی
هوش مصنوعی: گوش‌ها بسته است، بنابراین از صحبت کردن خودداری کن. باید صبر کنی و فقط گوش بدهی.
از کنایات شمس تبریزی
شرح معنی گذار بایستی
هوش مصنوعی: برای درک عمیق‌تر دیدگاه شمس تبریزی، لازم است تا به معانی و مفاهیم پنهان در کلام او توجه کنیم. این معانی به نوعی نشان‌دهنده حالاتی هستند که فراتر از الفاظ قرار دارند و به درک باطنی از زندگی و حقیقت اشاره دارند.