گنجور

غزل شمارهٔ ۳۱۳۶

خواهی ز جنون بویی ببری
ز اندیشه و غم می‌باش بری
تا تنگ دلی از بهر قبا
جانت نکند زرین کمری
کی عشق تو را محرم شمرد
تا همچو خسان زر می‌شمری
فوق همه‌ای چون نور شوی
تا نور نه‌ای در زیر دری
هیزم بود آن چوبی که نسوخت
چون سوخته شد باشد شرری
وانگه شررش وا اصل رود
همچون شرر جان بشری
سرمه بود آن کز چشم جداست
در چشم رود گردد نظری
یک قطره بود در ابر گران
در بحر فتد یابد گهری
خار سیهی بد سوختنی
گردش گل تر باد سحری
یک لقمه نان چون کوفته شد
جان گشت و کند نان جانوری
خون گشت غذا در پیشه وری
آن لقمه کند هم پیشه وری
گر زانک بلا کوبد دل تو
از عین بلانوشی بچری
ور زانک اجل کوبد سر تو
دانی پس از آن که جمله سری
در بیضه تن مرغ عجبی
در بیضه دری ز آن می‌نپری
گر بیضه تن سوراخ شود
هم پر بزنی هم جان ببری
سودای سفر از ذکر بود
از ذکر شود مردم سفری
تو در حضری وین وهم سفر
پنداشت توست از بی‌هنری
یا رب برهان زین وهم کژش
تو وهم نهی در دیو و پری
چون در حضری بربند دهان
در ذکر مرو چون در حضری

اطلاعات

وزن: مستفعلتن مستفعلتن
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خواهی ز جنون بویی ببری
ز اندیشه و غم می‌باش بری
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی طعم جنون را بچشی، باید از اندیشه و غم دور باشی.
تا تنگ دلی از بهر قبا
جانت نکند زرین کمری
هوش مصنوعی: اگر دل‌تنگی‌ات باعث نشود که برای جانت به دنبال کمری زینتی بگردی، کمری که از جنس طلا باشد.
کی عشق تو را محرم شمرد
تا همچو خسان زر می‌شمری
هوش مصنوعی: چه کسی عشق تو را به عنوان رازدار شناخت، تا تو مانند دیگران او را بی‌ارزش بشماری؟
فوق همه‌ای چون نور شوی
تا نور نه‌ای در زیر دری
هوش مصنوعی: اگر بالاتر از همه قرار بگیری و نورتابان شوی، باید مراقب باشی که تبدیل به نور مخفی در زیر زمین نشوی.
هیزم بود آن چوبی که نسوخت
چون سوخته شد باشد شرری
هوش مصنوعی: چوبی که زمانی هیزم بود و سوخته نشد، وقتی که بسوزد، تبدیل به آتش می‌شود.
وانگه شررش وا اصل رود
همچون شرر جان بشری
هوش مصنوعی: پس از آنکه شعله او به زیر آب می‌رود، مانند جرقه‌ای است که جان انسانی را می‌زند.
سرمه بود آن کز چشم جداست
در چشم رود گردد نظری
هوش مصنوعی: این بیت اشاره دارد به این که چیزی که به طور معمول در چشم دیده می‌شود، وقتی از آن جدا شود، ممکن است به شکل دیگری در دیگاه ما ظاهر شود. مانند سرمه که وقتی از چشم خارج می‌شود، شاید در مكانی دیگر به صورت یک دیدگاه جدید جلوه گر گردد.
یک قطره بود در ابر گران
در بحر فتد یابد گهری
هوش مصنوعی: یک قطره در ابر سنگین وجود دارد که اگر به دریا بیفتد، می‌تواند به جواهر تبدیل شود.
خار سیهی بد سوختنی
گردش گل تر باد سحری
هوش مصنوعی: خاری که سیاه شده، به گرد گل تر تبدیل شده و امیدی ز باد سحرگاهی دارد.
یک لقمه نان چون کوفته شد
جان گشت و کند نان جانوری
هوش مصنوعی: وقتی لقمه نان به زور و فشار در دهان قرار می‌گیرد، زندگی و جوهره انسان تحت تأثیر قرار می‌گیرد و به طور ضمنی به این نکته اشاره می‌شود که نان برای یک جاندار اهمیت و ارزش ویژه‌ای دارد.
خون گشت غذا در پیشه وری
آن لقمه کند هم پیشه وری
هوش مصنوعی: غذای خونین به دست می‌آید از تلاش و زحمت، و هر لقمه‌ای که به دست می‌آید نتیجه‌ی کار و کوشش است.
گر زانک بلا کوبد دل تو
از عین بلانوشی بچری
هوش مصنوعی: اگر بلا و سختی به تو ضربه بزند، دل تو از زیبایی و جذابیت دور خواهد شد.
ور زانک اجل کوبد سر تو
دانی پس از آن که جمله سری
هوش مصنوعی: اگر مرگ به سراغ تو بیاید، تو می‌دانی که بعد از آن، همه چیز تمام می‌شود.
در بیضه تن مرغ عجبی
در بیضه دری ز آن می‌نپری
هوش مصنوعی: در میان دنیای پر از شگفتی و زیبایی، هر چیز خاص خود را دارد و نباید هر چیزی را از دست داد یا نادیده گرفت. زندگی پر از تجربیات زیباست که اگر به درستی ببینیم، می‌توانیم از آن‌ها بهره‌مند شویم.
گر بیضه تن سوراخ شود
هم پر بزنی هم جان ببری
هوش مصنوعی: اگر بدن انسان دچار آسیب جدی شود، هم می‌توان از آن دفاع کرد و هم ممکن است جان بسیار در خطر باشد.
سودای سفر از ذکر بود
از ذکر شود مردم سفری
هوش مصنوعی: آرزو و شوق سفر از یاد و ذکر خدا ناشی می‌شود و هنگامی که مردم به یاد او می‌افتند، در واقع در سفری معنوی قرار می‌گیرند.
تو در حضری وین وهم سفر
پنداشت توست از بی‌هنری
هوش مصنوعی: تو در کنار من هستی، اما من به دلیل بی‌تجربگی و نداشتن درک صحیح، تصور می‌کنم که تو در جایی دیگر به سفر رفته‌ای.
یا رب برهان زین وهم کژش
تو وهم نهی در دیو و پری
هوش مصنوعی: خدایا، مرا از این خیال‌های نادرست نجات بده، خیالاتی که مرا به دیوانگی و پریشانی می‌کشاند.
چون در حضری بربند دهان
در ذکر مرو چون در حضری
هوش مصنوعی: وقتی در حضور هستی، حرف نزن و به یاد خدا باش.

حاشیه ها

1393/08/04 22:11

تا نور نه‌ای در زیر دری....یعنی در زیر هستی.دو حرف اضافه ی "در" برای متمم "زیر" آورده شده که از شاخصه های سبکی و مختص زبان خراسانی ست.

1396/12/23 13:02
Behrouz

کردش گل تر باد سحری

1397/07/08 16:10
نادر..

تو در حضری وین وهمِ سفر
پنداشتِ توست از بی‌هنری..