گنجور

غزل شمارهٔ ۳۱۳

رباب مشرب عشقست و مونس اصحاب
که ابر را عربان نام کرده‌اند رباب
چنانک ابر سقای گل و گلستانست
رباب قوت ضمیرست و ساقی الباب
در آتشی بدمی شعله‌ها برافروزد
بجز غبار نخیزد چو دردمی به تراب
رباب دعوت بازست سوی شه بازآ
به طبل باز نیاید به سوی شاه غراب
گشایش گره مشکلات عشاقست
چو مشکلیش نباشد چه درخورست جواب
جواب مشکل حیوان گیاه آمد و کاه
که تخم شهوت او شد خمیرمایه خواب
خر از کجا و دم عشق عیسوی ز کجا
که این گشاد ندادش مفتح الابواب
که عشق خلعت جانست و طوق کرمنا
برای ملک وصال و برای رفع حجاب
به بانگ او همه دل‌ها به یک مهم آیند
ندای رب برهاند ز تفرقه ارباب
ز عشق کم گو با جسمیان که ایشان را
وظیفه خوف و رجا آمد از ثواب و عقاب

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

رباب مشرب عشقست و مونس اصحاب
که ابر را عربان نام کرده‌اند رباب
هوش مصنوعی: رباب نماد عشق و همدم دوستان است، همان‌طور که ابر را نیز عرب‌ها رباب نامیده‌اند.
چنانک ابر سقای گل و گلستانست
رباب قوت ضمیرست و ساقی الباب
هوش مصنوعی: ابر، مانند سقا، در خدمت گل و گلستان است و رباب، مانند نیروی مغز و ذهن، نقشی اساسی دارد، همان‌طور که ساقی در مهمانی درب را باز می‌کند.
در آتشی بدمی شعله‌ها برافروزد
بجز غبار نخیزد چو دردمی به تراب
هوش مصنوعی: اگر در آتش فوت کنی، تنها شعله‌ها بلند می‌شود و جز غباری برنمی‌خیزد، همان‌طور که وقتی دردم به خاک می‌افتد، هیچ چیزی جز خاک برنمی‌خیزد.
رباب دعوت بازست سوی شه بازآ
به طبل باز نیاید به سوی شاه غراب
هوش مصنوعی: ای رباب، بار دیگر به سوی پادشاه ندا کن، چون صدای طبل به سمت او نمی‌آید و نمی‌تواند او را بخواند.
گشایش گره مشکلات عشاقست
چو مشکلیش نباشد چه درخورست جواب
هوش مصنوعی: حل مشکلات عاشقان به این بستگی دارد که آیا این مشکلات وجود دارند یا نه. اگر مشکلی نباشد، پاسخ مناسبی هم وجود نخواهد داشت.
جواب مشکل حیوان گیاه آمد و کاه
که تخم شهوت او شد خمیرمایه خواب
هوش مصنوعی: جواب مشکلات و چالش‌های حیوانی به گیاه و کاهی مربوط می‌شود که تخم نیرومندی از شهوت و خواب را در درون خود دارد. این ارتباط به نوعی نشان‌دهندهٔ تأثیر عناصر طبیعی بر وجود و حالت‌های مختلف زندگی است.
خر از کجا و دم عشق عیسوی ز کجا
که این گشاد ندادش مفتح الابواب
هوش مصنوعی: این جمله به نوعی به تفاوت‌ها و ناهماهنگی‌های موجود در زندگی اشاره دارد. به طور خاص، به یک موجود معمولی (خر) و یک مفهوم عالی و روحانی (عشق عیسوی) اشاره می‌کند و به این نکته پرداخته می‌شود که چگونه این دو موضوع به هیچ وجه با هم قابل مقایسه نیستند. در حقیقت، راه‌یابی یا دستیابی به عشق و معنای عمیق، نیازمند کسانی است که شایسته و دارای درک عمیق هستند، و نه هر فردی. به عبارت دیگر، این بیان به این حقیقت اشاره دارد که برخی از تجربیات و مفاهیم عمیق در زندگی تنها برای افراد خاصی دسترسی پذیر است و برای دیگران ممکن است غیرقابل دستیابی به نظر برسد.
که عشق خلعت جانست و طوق کرمنا
برای ملک وصال و برای رفع حجاب
هوش مصنوعی: عشق لباس روح است و زنجیر بزرگواری ما برای رسیدن به شادی و برای برداشتن پرده‌ها.
به بانگ او همه دل‌ها به یک مهم آیند
ندای رب برهاند ز تفرقه ارباب
هوش مصنوعی: با صدای او، همه دل‌ها به یک جا می‌آیند و نداهایی از سوی خداوند، مردم را از اختلافات و تفرقه‌ای که دارند، آزاد می‌کند.
ز عشق کم گو با جسمیان که ایشان را
وظیفه خوف و رجا آمد از ثواب و عقاب
هوش مصنوعی: از عشق با افرادی که فقط جسمانی‌اند، کمتر صحبت کن؛ زیرا آن‌ها به خاطر پاداش و عذاب وظیفه‌ای از ترس و امید دارند.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۳۱۳ به خوانش پری ساتکنی عندلیب

حاشیه ها

1402/08/29 00:10
عباس جنت

طوق کرمنا اشاره به این آیه مبارک قرآن است

 وَلَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُمْ مِنَ الطَّیِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَی کَثِیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِیلًا ﴿۷۰  سوره ۱۷: الإسراء

چیزی که انسان را از سایر مخلوقات برتری میدهد عشق است که حتی ملأکه هم ندارند چنانچه حافظ میگوید

در ازل پرتوِ حُسنت ز تجلی دَم زد

عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد

جلوه‌ای کرد رُخَت دید مَلَک عشق نداشت

عینِ آتش شد از این غیرت و بر آدم زد

عقل می‌خواست کز آن شعله چراغ افروزد

برق غیرت بدرخشید و جهان برهم زد

مدعی خواست که آید به تماشاگَهِ راز

دست غیب آمد و بر سینهٔ نامحرم زد

ملایک چون در حد کمال هستند  احتیاج به عشق ندارند ولی‌ عشق در انسان اکتسابی است یعنی‌ باید خودش پیدا کند تا بمقامات روحانی‌ برسد. عشق در حیوانات نباتات و طبیعت هم وجود دارد در سطح محدود برای حفظ بقا مانند عشق مادر و فرزند در حیوانات و این عشق ذاتی است.

مقام انسان بالا تر از فرشتگان است مولانا میفرماید:

 

هر نفس آواز عشق می‌رسد از چپ و راست

ما به فلک می‌رویم عزم تماشا که راست

ما به فلک بوده‌ایم یار ملک بوده‌ایم

باز همان جا رویم جمله که آن شهر ماست

خود ز فلک برتریم وز ملک افزونتریم

زین دو چرا نگذریم منزل ما کبریاست

گوهر پاک از کجا عالم خاک از کجا

بر چه فرود آمدیت بار کنید این چه جاست