گنجور

غزل شمارهٔ ۳۱۲۲

الا میر خوبان هلا تا نرنجی
بهانه نگیری و از ما نرنجی
توی یار غارم امید تو دارم
که سر را نخارم نگارا نرنجی
تو جانان مایی تو خاصان مایی
ز هر جا برنجی از اینجا نرنجی
توی شب فروزم توی بخت و روزم
که امشب بخندی و فردا نرنجی
یکی مشت خاکیم ای جان چه باشد
که از ما و زین‌ها و زان‌ها نرنجی
چو دانا و نادان شدند از تو شادان
ز نادان نگیری ز دانا نرنجی

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعولن (متقارب مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

الا میر خوبان هلا تا نرنجی
بهانه نگیری و از ما نرنجی
هوش مصنوعی: ای خوبان، مراقب باش که نرنجی و بهانه‌ای نیابی برای دلخوری از ما.
توی یار غارم امید تو دارم
که سر را نخارم نگارا نرنجی
هوش مصنوعی: من در کنار تو، امیدم به توست که ناراحتی‌ات را به من منتقل نکنی، ای زیبا.
تو جانان مایی تو خاصان مایی
ز هر جا برنجی از اینجا نرنجی
هوش مصنوعی: تو محبوب من هستی و محبوب خاصان، از هر کجا که بیایی، از اینجا ناراحت نشو.
توی شب فروزم توی بخت و روزم
که امشب بخندی و فردا نرنجی
هوش مصنوعی: در شب سردی که در آن هستم، سرنوشت و روزگارم را انتظار دارم. امیدوارم که امشب بخندی و فردا ناراحت نشوی.
یکی مشت خاکیم ای جان چه باشد
که از ما و زین‌ها و زان‌ها نرنجی
هوش مصنوعی: ما انسان‌ها فقط یک مقدار خاک هستیم، بنابراین چرا از ما و اختلافات و مشکلات کوچک ناراحت شوی؟
چو دانا و نادان شدند از تو شادان
ز نادان نگیری ز دانا نرنجی
هوش مصنوعی: وقتی که افراد با دانش و بی‌دانش از تو خوشحال می‌شوند، نباید از نادانی ناراحت شوی و همچنین از دانایی دل‌آزرده نگردی.

حاشیه ها

1402/05/25 02:07
سفید

 

ز نادان نگیری  ز دانا نرنجی