گنجور

غزل شمارهٔ ۳۱۲۱

هم ایثار کردی هم ایثار گفتی
که از جور دوری و با لطف جفتی
چراغ خدایی به جایی که آیی
حیات جهانی به هر جا که افتی
تو قانون شادی به عالم نهادی
چه‌ها بخش کردی چه درها که سفتی
ولیکن ز مستان به مکر و به دستان
شرابیست نادر که آن را نهفتی
به بازار راعی چه نادرمتاعی
به جان ار فروشی یکی عشوه مفتی
به زیر و به بالا تو بودی معلا
فلک را دریدی چمن را شکفتی
به صورت ز خاکی و زین خاک پاکی
چو پاکان گردون نخوردی نخفتی
تو کن شرح این را که در هر بیانی
چو با دل جنوبی غبارات رفتی

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعولن (متقارب مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هم ایثار کردی هم ایثار گفتی
که از جور دوری و با لطف جفتی
هوش مصنوعی: تو هم با عمل و هم با گفتار، از خودگذشتی نشان دادی؛ زیرا که از سختی‌ها فاصله گرفتی و در کنار مهر و محبت قرار گرفتی.
چراغ خدایی به جایی که آیی
حیات جهانی به هر جا که افتی
هوش مصنوعی: هر جا که بروی و در مسیر زندگی قرار بگیری، نور خدایی و زندگی واقعی در آنجا وجود دارد.
تو قانون شادی به عالم نهادی
چه‌ها بخش کردی چه درها که سفتی
هوش مصنوعی: تو با قوانینی که برای شادی تعیین کردی، تغییرات زیادی در زندگی افراد ایجاد کرده‌ای و بسیاری از درهای خوشبختی را به روی آنها گشوده‌ای.
ولیکن ز مستان به مکر و به دستان
شرابیست نادر که آن را نهفتی
هوش مصنوعی: اما از بین مست‌ها، شرابی بی‌نظیر وجود دارد که تو آن را پنهان کرده‌ای و با ترفندها و دست‌هایشان به دنبال آن هستند.
به بازار راعی چه نادرمتاعی
به جان ار فروشی یکی عشوه مفتی
هوش مصنوعی: در میان بازار گرمی که فروشندگان در آن فعال هستند، کالاهای نادری وجود دارد و اگر کسی بخواهد خود را به فروش برساند، باید با جذبه و زیبایی خود در این کار موفق شود.
به زیر و به بالا تو بودی معلا
فلک را دریدی چمن را شکفتی
هوش مصنوعی: تو بودی که با قدرت و زیبایی‌ات آسمان را درنوردیدی و باغ‌ها را به شکوفایی رساندی.
به صورت ز خاکی و زین خاک پاکی
چو پاکان گردون نخوردی نخفتی
هوش مصنوعی: تو از خاک آفریده شده‌ای و از همین خاک، پاکی به دست آورده‌ای. مانند پاکان آسمان، نه خورده‌ای و نه خواب رفته‌ای.
تو کن شرح این را که در هر بیانی
چو با دل جنوبی غبارات رفتی
هوش مصنوعی: این عبارت به این معناست که تو باید توضیح دهی که چگونه در هر گفتار یا بیان، هنگامی که با دل و احساسات خود به عمق موضوعی می‌پردازی، غبارهایی که بر دلت نشسته رفته‌رفته از بین می‌روند. به عبارتی، این می‌تواند به این معنی باشد که با تمرکز و احساسات واقعی، می‌توانی به وضوح بیشتری در بیان خود دست یابی.