گنجور

غزل شمارهٔ ۳۱۱۸

نگارا، چرا قول دشمن شنیدی؟!
چرا بهر دشمن ز چاکر بریدی؟!
چه سوگند خوردی؟! چه دل سخت کردی
که گویی که هرگز مرا خود ندیدی
مها، بار دیگر نظر کن به چاکر
چنین دان، کاسیری ز کافر خریدی
تو آب حیاتی، چو رویت بدیدم
چو می در تن بنده هرسو دویدی
تو باز سپیدی، که بر من نشستی
ربودی دلم را، هوا بر پریدی
دلم رو به دیوار کردست ازان دم
که در خانه رفتی و رو درکشیدی
اگر جان بخواندم ترا راست گفتم
که جان ناپدیدست، و تو ناپدیدی
به فریاد من رس، که این وقت رحمست
که صد جا به فریاد جانم رسیدی

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعولن (متقارب مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نگارا، چرا قول دشمن شنیدی؟!
چرا بهر دشمن ز چاکر بریدی؟!
هوش مصنوعی: عزیزم، چرا به حرف‌های دشمن گوش دادی؟ چرا به خاطر او از خدمت‌گزار خود بریده‌ای؟
چه سوگند خوردی؟! چه دل سخت کردی
که گویی که هرگز مرا خود ندیدی
هوش مصنوعی: چه قسمی گرفتی؟! چه قلبی را آهنین کردی که انگار هرگز مرا ندیدید؟
مها، بار دیگر نظر کن به چاکر
چنین دان، کاسیری ز کافر خریدی
هوش مصنوعی: ای پرنده، دوباره به این خدمتکار نگاه کن و بدان که تو به خاطر کافر، چیزی کم ارزش خریدی.
تو آب حیاتی، چو رویت بدیدم
چو می در تن بنده هرسو دویدی
هوش مصنوعی: تو مانندی به آب حیات، وقتی که چهره‌ات را می‌بینم، مانند شرابی در بدن بنده، در هر سو جریان می‌یابی.
تو باز سپیدی، که بر من نشستی
ربودی دلم را، هوا بر پریدی
هوش مصنوعی: تو دوباره روشن و زیبا هستی، که وقتی بر من نشستی، دلم را دزدیدی و هوا به وجد آمد.
دلم رو به دیوار کردست ازان دم
که در خانه رفتی و رو درکشیدی
هوش مصنوعی: دلم به شدت ناراحت و غمگین است از وقتی که تو به خانه رفتی و دیگر به من توجه نکردی.
اگر جان بخواندم ترا راست گفتم
که جان ناپدیدست، و تو ناپدیدی
هوش مصنوعی: اگر به جانم صدا بزنم، راست گفته‌ام که جان ناپدید است و تو نیز در آن حال ناپدیدی.
به فریاد من رس، که این وقت رحمست
که صد جا به فریاد جانم رسیدی
هوش مصنوعی: به کمک من بیا، چون این زمان زمانی است که نیاز به کمک دارم و تو در بارها به فریاد من رسیده‌ای.

حاشیه ها

1403/08/03 00:11
افسانه چراغی

ظاهرا مولانا این غزل را در هجر شمس سروده.