اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
تو آسمان منی من زمین به حیرانی
که دم به دم ز دل من چه چیز رویانی
هوش مصنوعی: تو برای من مانند آسمانی هستی و من مانند زمینی پر از شگفتی، زیرا هر لحظه از دل من چه چیزهای زیبایی به وجود میآید.
زمین خشک لبم من ببار آب کرم
زمین ز آب تو باید گل و گلستانی
هوش مصنوعی: من مثل زمین خشک و بی آب هستم، که برای زنده شدن و شکوفا شدن، نیاز به آبی از محبت و رحمت تو دارم. باید از وجود تو، گل و گلستانی در وجود من جوانه بزند.
زمین چه داند کاندر دلش چه کاشتهای
ز توست حامله و حمل او تو میدانی
هوش مصنوعی: زمین هیچ نمیداند که در دلش چه چیزی را از تو کاشتهای. او تنها حامل آن است، و این تویی که میدانی چه چیزی در دل او نهفته است.
ز توست حامله هر ذرهای به سر دگر
به درد حامله را مدتی بپیچانی
هوش مصنوعی: هر چیزی در این دنیا وابسته به توست و از وجود تو زندگی میگیرد. حتی اگر از درد و رنج حاملگی سخن بگویی، میتوانی به آن وضعیت مدتی فکر کنی و بر آن تمرکز کنی.
چههاست در شکم این جهان پیچاپیچ
کز او بزاید اناالحق و بانگ سبحانی
هوش مصنوعی: این جهان پر از اسرار و پیچیدگیهاست که از دل آن حقیقتهایی مانند "انا الحق" و صداهای عظیم الهی به وجود میآید.
گهی بنالد و ناقه بزاید از شکمش
عصا بیفتد و گیرد طریق ثعبانی
هوش مصنوعی: گاهی از دلش نالهای برمیآید و اندوهی را نشان میدهد و در عین حال، از درون خود چیز جدیدی به وجود میآورد که به مانند عصایی میتواند او را هدایت کند و مسیر سخت و دشواری را طی کند.
رسول گفت چو اشتر شناس مؤمن را
همیشه مست خدا کش کند شتربانی
هوش مصنوعی: پیامبر فرمود: همانطور که شتر را میشناسیم، باید مؤمن را نیز بشناسیم. مؤمن همیشه در حال تکیه بر خداست و میتواند به خوبی با زندگیاش کنار بیآید.
گهیش داغ کند گه نهد علف پیشش
گهیش بندد زانو به بند عقلانی
هوش مصنوعی: گاهی تمام وجودش به شدت میسوزد، گاهی هم برایش علفی میگذارد که نبودش را پر کند. گاهی نیز به زانو درمیآید و به عقل و تفکرش وابسته میشود.
گهی گشاید زانوش بهر رقص جعل
که تا مهار به درد کند پریشانی
هوش مصنوعی: گاهی از نشستن بر زمین برمیخیزد و برای رقصیدن آماده میشود تا بتواند به دردی که دارد کمک کند و از پریشانیاش بکاهد.
چمن نگر که نمیگنجد از طرب در پوست
که نقش چند بدو داد باغ روحانی
هوش مصنوعی: به چمن نگاه کن که از شادی و خوشی نمیتواند همهي احساسات را در خود جا بدهد، زیرا باغ روحانی، نقشهای بسیاری را به او داده است.
ببین تو قوت تفهیم نفس کلی را
که خاک کودن از او شد مصور جانی
هوش مصنوعی: نگاهی بنداز به قدرت درک و فهم وجود انسانی که حتی خاک بیخبر از آن، توانسته است تصویر روح را به خود بگیرد.
چو نفس کل همه کلی حجاب و روپوشست
ز آفتاب جلالت که نیستش ثانی
هوش مصنوعی: همانطور که نفس کل، یعنی روح تمامی موجودات، باعث پوشش و حجاب میشود، جلال و عظمت تو نیز به قدری است که هیچ چیز دیگری نمیتواند همتراز با آن باشد.
از آفتاب قدیمی که از غروب بری است
که نور روش نه دلوی بود نه میزانی
هوش مصنوعی: این بیت به بیان این موضوع میپردازد که خورشید قدیمی در پایان روز به سراغ افق میرود و نور آن نه درخشندگی دلانگیزی دارد و نه معیاری برای اندازهگیری و قضاوت به جا میگذارد. بهعبارتی دیگر، اشاره به زوال و کاهش روشنایی دارد و نشاندهنده حالتی است که زیبایی و روشنی پیشین، دیگر وجود ندارد.
یکان یکان بنماید هر آنچ کاشت خموش
که حاملهست صدفها ز در ربانی
هوش مصنوعی: هر چیزی که به آرامی و بدون سر و صدا به دست آمده، یکی یکی خود را نشان میدهد، مانند صدفهایی که درونشان چیزهای ارزشمندی دارند.
حاشیه ها
خانم شیمل (عرفان پژوه و شرق شناس آلمانی) در کتاب «من بادم و تو آتش» در مورد ابیات اول این غزل اینطور می نویسه:
«...در شعر جلال الدین، این صور [تصویرسازی های بهاری] واقعیت تازه ای می یابند، آیا خود مولانا پس از ناپدید شدن شمس تبریزی همچون ابرهای بهاری نمی گریسته است؟
فراوانی سروده ها و ترانه های بهاری در شعر مولانا از اینجاست. مولانا از اسطوره کهن یونانی ازدواج زمین و آسمان (hieros gamos) آگاهی داشته، اما بدان جنبه معنوی و روحانی داده و وصف الحال خویش قرار داده است.»
البته این ادعا قابل تامل هست و با توجه به اهمیت اساطیر در گفتمان مولوی، پژوهش های جدی می تونه انجام بشه. اتفاقا بحث خیلی جالبی هم هست.
با احترام.
.. .
خوف دارم یکی دیگر ازین بی شمار شرق شناسان
رستم را همان هرکول و اسفندیار را همان آشیلی بداند
که زرد پی پاشنه اش به چشمانش متصل !! شده است.
( پاشنه پاش رفته تو چشش )
سرکار هرگز واژه باختر شناس دیده یا شنیده اید؟؟
دوست عزیزم، بی سواد جان
البته این واژه رو که بله دیدم و شنیدم، ولی صرف دیدن یا شنیدن واژه ای چیزی رو ثابت نمی کنه.
من مطلقاً در مقام تایید، این نظر خانم شیمل رو نقل نکردم، کما اینکه در انتها هم گفتم که این ادعا قابل تامل هست. فقط نظری بود که جایی دیدم و منتقل کردم.
اما به طور کلی انتقادهای جدی به نتایج پژوهش های این شرق شناسان غربی در ادبیات و فرهنگ و هنر و تمدن شرق وارد هست. به عنوان مثال میگم، در بسیاری از موارد از همین کتاب، خانم شیمل نتونستن حتی خوانش درستی از متن آثار مولانا داشته باشن و مترجم این موارد رو در پاورقی ذکر کرده. خب واضحه کسی که در خوانش آثار به اندازه یک همزبان مسلط نیست، حداقل یه پله عقبتره و کارش سخت تر، بگذریم از تفاوت های فرهنگی و دشواری درک درست از فرهنگ های شرقی به خصوص در چندصد سال قبل.
با تمام این اوصاف، البته نمیشه به سادگی از عواید پژوهش های بعضی از همین بزرگواران مثل آقایون ریتر، نیکلسون، براون، کربن و ... چشم پوشید.
با احترام.
بی سواد عزیز البته شخصییتی مانند مولانا فقط متعلق به ایران نیست .
پیشنهاد میکنم در روز 17 دسابر سر قبر مولانا در ترکیه بروید و ببینید که ایشان از همه جای دنیا طرفدار دارند.
شیخ بهائی میفرماید:
من نمی گویم که آن عالیجناب هست پیغمبر ولی دارد کتاب
مثنوی او چو قرآن مدل هادی بعضی و بعضی را مضل
خود مولانا در نی نامه میفرماید:
هرکسی از ظن خود شد یار من
از درون من نجست اسرار من
خانم انماری شیمل هم به اندازه فهم و برداشت خود سخن گفته است.
کمی تلرنس (Tolerance) بد نیست.
از آفتاب قدیمی که از غروب بریست