گنجور

غزل شمارهٔ ۳۰۴۰

چه آفتاب جمالی که از مجره گشادی
درون روزن عالم چو روز بخت فتادی
هزار سوسن نادر ز روی گل بشکفتی
هزار رسم دل افزا بدان چمن بنهادی
هزار اطلس کحلی بنفشه وار دریدی
که پر و بال مریدی و جان جان مرادی
در آن زمان که به خوبی کلاه عقل ربایی
نه عقل پره کاه‌ست و تو به لطف چو بادی
چه عقل دارد آن گل که پیش باد ستیزد
نه از نسیم ویستش جمال و نیک نهادی
میی که کف تو بخشد دو صد خمار به ارزد
چگونه گیج نگردد سر وجود ز شادی

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن (مجتث مثمن مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چه آفتاب جمالی که از مجره گشادی
درون روزن عالم چو روز بخت فتادی
هوش مصنوعی: چه نور و زیبایی از چهره‌ای درخشان که با ورودش به دنیای وجود، چون روز روشنایی بر روزی خوشبختی تابیده است.
هزار سوسن نادر ز روی گل بشکفتی
هزار رسم دل افزا بدان چمن بنهادی
هوش مصنوعی: هزاران گل سوسن نادر از روی گل شکوفه کردند و هزاران روش زیبا و دل‌انگیز را در آن چمن محقق ساختی.
هزار اطلس کحلی بنفشه وار دریدی
که پر و بال مریدی و جان جان مرادی
هوش مصنوعی: هزاران لباس زیبا و باارزش را همچون گل بنفشه پاره کردی، چون تو دل و روح مرید خود را به پر و بال داده‌ای.
در آن زمان که به خوبی کلاه عقل ربایی
نه عقل پره کاه‌ست و تو به لطف چو بادی
هوش مصنوعی: زمانی که تو به زیبایی و نیکویی عقل را تحت تأثیر قرار می‌دهی، عقل به چیزی بی‌ارزش تبدیل می‌شود و تو مانند نسیمی ملایم و دلپذیری هستی.
چه عقل دارد آن گل که پیش باد ستیزد
نه از نسیم ویستش جمال و نیک نهادی
هوش مصنوعی: گل که در برابر باد می‌ایستد، عقلش را درک نمی‌کند. چون نمی‌داند که زیبایی و خوبی‌اش از نسیم لطیف اوست.
میی که کف تو بخشد دو صد خمار به ارزد
چگونه گیج نگردد سر وجود ز شادی
هوش مصنوعی: شرابی که انسان را به شدت مست می‌کند، قطعا ارزشش از دو صد نوع خمار بیشتر است. پس چطور می‌شود که وجود آدمی از شادی و خوشحالی گیج و بی‌تاب نمی‌شود؟