گنجور

غزل شمارهٔ ۲۹۹۰

جان خاک آن مهی که خداش است مشتری
آن کس ملک ندید و نه انسان و نی پری
چون از خودی برون شد او آدمی نماند
او راست چشم روشن و گوش پیمبری
تا آدمی است آدمی و تا ملک ملک
بسته‌ست چشم هر دو از آن جان و دلبری
عالم به حکم او است مر او را چه فخر از این
چون آن او است خالق عالم به یک سری
بحری که کمترین شبه را گوهری کند
حاشا از او که لاف برآرد ز گوهری
آن ذره است لایق رقص چنان شعاع
کو گشت از هزار چو خورشید و مه بری
آن ذره‌ای که گر قدمش بوسد آفتاب
خود ننگرد به تابش او جز که سرسری
بنما مها به کوری خورشید تابشی
تا زین سپس زنخ نزند از منوری
درتاب شاه و مفخر تبریز شمس دین
تا هر دو کون پر شود از نور داوری

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

جان خاک آن مهی که خداش است مشتری
آن کس ملک ندید و نه انسان و نی پری
هوش مصنوعی: زندگی و روح خاکی آن کسی است که محبوب خداوند است. او کسی است که نه فرشته‌ای توانسته او را ببیند و نه آدمی دیگری از مخلوقات.
چون از خودی برون شد او آدمی نماند
او راست چشم روشن و گوش پیمبری
هوش مصنوعی: زمانی که انسان از خودخواهی و خودمحوری بیرون بیاید، دیگر نشانی از خودشیفتگی در او باقی نخواهد ماند. در چنین حالتی، او به درک عمیق‌تری دست می‌یابد و قادر خواهد بود حقایق را به طور واضح ببیند و بشنود، مانند نبیانی که از الهام برخوردارند.
تا آدمی است آدمی و تا ملک ملک
بسته‌ست چشم هر دو از آن جان و دلبری
هوش مصنوعی: هر زمانی که انسان وجود داشته باشد، انسانیت هم باقی است و زمانی که فرشتگی وجود داشته باشد، فرشتگی هم پابرجاست. هر دو، یعنی انسان و فرشته، از سرچشمه‌ای واحد و عشق بهره‌مند هستند.
عالم به حکم او است مر او را چه فخر از این
چون آن او است خالق عالم به یک سری
هوش مصنوعی: جهان به دست اوست، پس چگونه می‌تواند به خود ببالد؟ زیرا او خالق جهانی است که همه چیز به اراده‌اش صورت گرفته است.
بحری که کمترین شبه را گوهری کند
حاشا از او که لاف برآرد ز گوهری
هوش مصنوعی: دریا که حتی کم‌ترین شباهتی به گوهر داشته باشد، هرگز ادعای بزرگی از خود نخواهد کرد.
آن ذره است لایق رقص چنان شعاع
کو گشت از هزار چو خورشید و مه بری
هوش مصنوعی: این تکه از شعر به بیان زیبایی و درخشندگی یک ذره می‌پردازد که به اندازه‌ای زیبا و شگفت‌انگیز است که می‌تواند رقص کند، مانند نور شعاعی که از هزاران منبع درخشان مثل خورشید و ماه ساطع می‌شود. این توصیف به نوعی نشان‌دهنده‌ی قدرت و جاذبه‌ی ذرات کوچک است که می‌توانند تأثیرات عظیمی ایجاد کنند.
آن ذره‌ای که گر قدمش بوسد آفتاب
خود ننگرد به تابش او جز که سرسری
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که حتی کوچک‌ترین موجودی که پاهایش را آفتاب می‌بوسد، به نور و تابش آن نگاه نمی‌کند و تنها به صورت گذرا به آن می‌نگرد. به عبارت دیگر، آن موجود حتی به光ی که به او می‌تابد توجهی نمی‌کند و فقط از آن به‌طور سطحی عبور می‌کند.
بنما مها به کوری خورشید تابشی
تا زین سپس زنخ نزند از منوری
هوش مصنوعی: مرا به گونه‌ای نشان بده که حتی نور خورشید نتواند بر من تاثیر بگذارد، تا از این پس دیگر کسی نتواند به من ایراد بگیرد یا به من خرده بگیرد.
درتاب شاه و مفخر تبریز شمس دین
تا هر دو کون پر شود از نور داوری
هوش مصنوعی: این بیت به ارزش و اهمیت شخصیت شمس‌الدین تبریزی اشاره دارد و به نوعی بیانگر نور و روشنی است که او به ارمغان می‌آورد. شمس‌الدین به عنوان یک شخصیت بزرگ و با عظمت شناخته می‌شود که وجودش باعث می‌شود جهان به درستی و عدالت روشن شود. این نور در واقع نماد الهام، درک عمیق و روشنایی معنوی است که به همه جنبه‌های زندگی انسان‌ها نفوذ می‌کند.

حاشیه ها

1396/12/20 23:02
همایون

هستی‌ بر تاریکی‌ می‌‌افزاید و انبوهی را می‌‌گستراند تا یکی‌ نوری و یکی‌ یگانه‌ای را پدیدار سازد
هستی‌ با استثنا‌ها کار می‌‌کند و توانائی و زیبایی خود را نمایش می‌‌دهد
زمینه کار تاریکی است تا خورشیدی نمایان گردد و بسیار کوچکی می‌‌آید تا بزرگی آشکار شود
در میا‌‌ن آدم‌های بی‌ شمار است که انسانی‌ ظاهر می‌‌گردد و وقتی آمد آنگاه همه هستی‌ در خدمت او در می‌‌آید
این راز هستی‌ است و با رازورزی می‌‌توان به آن پی‌ برد نه با علم و دانش که هستی‌ و آفرینش همه در خدمت آن گوهر و پهلوان و انسان یگانه اند که هر از گاه در پهنه هستی‌ چون خورشیدی می‌‌درخشد
چون آن‌ اوست خالق عالم به یک سری