گنجور

غزل شمارهٔ ۲۹۸

آه از این زشتان که مه‌رو می‌نمایند از نقاب
از درون‌سو کاه‌تاب و از برون‌سو ماهتاب
چنگ دجال از درون و رنگ ابدال از برون
دام دزدان در ضمیر و رمز شاهان در خطاب
عاشق چادر مباش و خر مران در آب و گل
تا نمانی ز آب و گل مانند خر اندر خلاب
چون به سگ نان افکنی‌، سگ بو کند آنگه خورد
سگ نه‌ای‌، شیری‌، چه باشد بهر نان چندین شتاب‌؟
در هر آن مردار بینی رنگکی گویی که جان
جان کجا‌ رنگ از کجا‌؟ جان را بجو‌، جان را بیاب
تو سؤال و حاجتی‌، دلبر جواب هر سؤال
چون جواب آید فنا گردد سؤال اندر جواب
از خطابش هست گشتی چون شراب از سعی آب
وز شرابش نیست گشتی همچو آب اندر شراب
او ز نازش سر کشیده همچو آتش در فروغ
تو ز خجلت سر فکنده چون خطا پیش صواب
گر خزان غارتی مر باغ را بی‌برگ کرد
عدل سلطان بهار آمد برای فتح باب
برگ‌ها چون نامه‌ها بر وی نبشته خط سبز
شرح آن خط‌ها بجو از عنده‌ُ ام‌الکتاب

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آه از این زشتان که مه‌رو می‌نمایند از نقاب
از درون‌سو کاه‌تاب و از برون‌سو ماهتاب
هوش مصنوعی: به آه و افسوس از این افراد ناپسند که با ظاهری زیبا و دلربا به نظر می‌رسند، اما درونشان خالی و بی‌ارزش است. از بیرون مانند ماه شکوفا و روشن به نظر می‌رسند، ولی در واقعیت، چیزی جز ضعف و فقر ندارند.
چنگ دجال از درون و رنگ ابدال از برون
دام دزدان در ضمیر و رمز شاهان در خطاب
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد که سخن از دوگانگی و تضاد درونی و بیرونی انسان‌هاست. چنگی که در دل نهاده شده، نشانی از واقعیت‌های پنهان و غامض است، در حالی که رنگی که از بیرون دیده می‌شود، می‌تواند فریبی برای دیگران باشد. همچنین، در این وضعیت، افراد می‌توانند در دام شیادان بیفتند و از طرف دیگر، اسرار و معانی عمیق در سخن‌گویی وجود دارند که تنها به گروهی خاص منتقل می‌شوند. به این ترتیب، نه تنها انسان‌ها در معرض فریب و دام قرار دارند، بلکه در گفتارشان نیز ممکن است معانی عمیق و نامشهودی نهفته باشد.
عاشق چادر مباش و خر مران در آب و گل
تا نمانی ز آب و گل مانند خر اندر خلاب
هوش مصنوعی: عاشق ظواهر و شکل و شمایل دنیا نباش و خودت را به چیزهای بی‌اهمیت مشغول نکن؛ زیرا این کار تو را به حالت‌های بی‌فایده و ناپایدار می‌کشاند.
چون به سگ نان افکنی‌، سگ بو کند آنگه خورد
سگ نه‌ای‌، شیری‌، چه باشد بهر نان چندین شتاب‌؟
هوش مصنوعی: وقتی نان را به سگ می‌دهی، او بلافاصله بوی آن را می‌کشد و سپس می‌خورد. تو نه شیر هستی و نه شخص بزرگی، پس چرا اینقدر برای نان تلاش می‌کنی؟
در هر آن مردار بینی رنگکی گویی که جان
جان کجا‌ رنگ از کجا‌؟ جان را بجو‌، جان را بیاب
هوش مصنوعی: هر زمان که چیزی مرده و بی‌جان می‌بینی، گویی که روح از کجا آمده و رنگ از کجا گرفته است. به دنبال روح باش و آن را پیدا کن.
تو سؤال و حاجتی‌، دلبر جواب هر سؤال
چون جواب آید فنا گردد سؤال اندر جواب
هوش مصنوعی: تو خود نیاز و سوال منی، و محبوب من به تمام سؤال‌ها جواب می‌دهد. وقتی جواب به سوال برسد، خود سوال در جواب محو می‌شود.
از خطابش هست گشتی چون شراب از سعی آب
وز شرابش نیست گشتی همچو آب اندر شراب
هوش مصنوعی: از صحبت دیرین او، چنان شیدا و سرمست شدی که مانند شراب از زلالی و تازگی لبریز گشتی. اما در حقیقت، این شوق و سرمستی که حس می‌کنی، ناشی از خود شراب نیست، بلکه همانند آب در دل شراب است.
او ز نازش سر کشیده همچو آتش در فروغ
تو ز خجلت سر فکنده چون خطا پیش صواب
هوش مصنوعی: او از ناز و دلربایی‌اش به گونه‌ای رفتار می‌کند که همچون آتش در درخشندگی‌اش جلوه‌گر است و از شرم و خجالت، سرش را پایین انداخته، مانند کسی که به خاطر خطایی که کرده است، در مقابل حقیقت و درستی سر فرود می‌آورد.
گر خزان غارتی مر باغ را بی‌برگ کرد
عدل سلطان بهار آمد برای فتح باب
هوش مصنوعی: اگر پاییز با خشمی بی‌رحمانه درختان باغ را بدون برگ کرد، به خاطر عدالت بهار به عرصه آمده تا در را برای زندگی و زیبایی دوباره باز کند.
برگ‌ها چون نامه‌ها بر وی نبشته خط سبز
شرح آن خط‌ها بجو از عنده‌ُ ام‌الکتاب
هوش مصنوعی: برگ‌ها مانند نامه‌هایی هستند که نوشته‌هایی بر روی آن‌ها وجود دارد. برای فهمیدن محتوای این نوشته‌ها، به منبع اصلی و جاودانه‌اش مراجعه کن.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۲۹۸ به خوانش پری ساتکنی عندلیب

حاشیه ها

1387/02/17 01:05
صاف

تو سال و حاجتی دلبر جواب هر سال
چون جواب آید فنا گردد سال اندر جواب
سال ها سوال ا ست
از خطابش هست گشتی چون شراب از سعی آب
وز شرابش نیست گشتی همچو آب اندر شراب
بیت زیبا
---
پاسخ: با تشکر از شما، بیت مغلوط تصحیح شد.

1393/11/23 22:01
هنگامه حیدری

در بیت دوم می فرماید:
چنگ دجال از درون و رنگ ابدال از برون
دام دزدان در ضمیر و رمز شاهان در خطاب
ابدال:
ابدال . [ اَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ بدَل یا بدیل . عده ای معلوم از صلحا و خاصان خدا که گویند هیچگاه زمین از آنان خالی نباشد و جهان بدیشان برپایست و آنگاه که یکی از آنان بمیرد خدای تعالی دیگری را بجای او برانگیزد تا آن شمار که بقولی هفت و بقولی هفتاد است همواره کامل ماند. این قوم بدانچه خدای از رازها در حرکات و منازل کواکب نهاده عارفند و از اسماء، اسماء صفات دارند. و از علامات آنان یکی این است که فرزند یا فرزند نرینه نیارند چنانکه یکی از ایشان موسوم به حمادبن سلمةبن دینار هفتاد زن کرد و او را از هیچیک فرزندی نیامد. کسانی که عدد ابدال را هفتاد دانند بر آنند که چهل تن در شام و سی دیگر در سایر بقاع ارض باشند. و آنان که ابدال را هفت تن شمارند گویند دو قطب و یک فرد نیز با این هفت است و هر اقلیم از اقالیم سبعه به یکی از آن هفت قائم است و هر یک بدل پیغامبری از پیغامبران باشند. چنانکه اولی بدل خلیل و حافظ اقلیم اول است و دومی بدل موسی و نگاهبان اقلیم دوم و سومی بدل هارون و پاسبان اقلیم سیم و چهارمی بدل ادریس و نگاهدار اقلیم چهارم و پنجمی را بدل یوسف بن یعقوب و حارس اقلیم پنجم و ششمین را بدل عیسی بن مریم و حامی اقلیم ششم و هفتمین را بدل آدم بوالبشر و موکل اقلیم هفتم گمان برند. هفت مرد. هفت مردان . اخیار. مردان نیک . (دستوراللغه ). نیک مردان . مردان خدا. هفت تنان . سرهنگان درگاه حق .
در بیت نهم می فرماید:
گر خزان غارتی مر باغ را بی برگ کرد
عدل سلطان بهار آمد برای فتح باب
فتح باب یک اصطلاح نجومی است.
باران سخت . و در بهار عجم نوشته که کنایه از نظر دو کوکب که با یکدیگر خانه هایشان مقابل باشد، چون عطارد که خانه ٔ او جوز است ناظر باشد به مشتری که خانه اش قوس است ، و هرگه چنین شود باران ببارد. (از آنندراج ). اصطلاح احکام نجوم اتصال دو ستاره است به نظر یا تناظر، در صورتی که بیت آن دو در مقابل یکدیگر باشد. چون کوکب زحل و شمس که خانه هایشان یعنی اسد و دلو در مقابل هم واقع است . و فتح باب را بر تغییر هوا و نزول باران و برف دلیل کنند. (یادداشت بخط مؤلف ). بیرونی گوید: هر آن دو کوکب که خانه های ایشان به مقابله ٔ یکدیگرند، چون میان ایشان اتصال بود او را فتح باب خوانند بمعنی گشادن در. پس اتصال قمر یا آفتاب به زحل فتح باب خوانند و دلیل باران و برف آرمیده بود، و اتصال زهره بر مریخ فتح باب باران و سیل و تگرگ و رعد و برق بود و اتصال عطارد به مشتری فتح باب بادها. (التفهیم چ همایی صص 498-499). صاحب کفایةالتعلیم میگوید: لفظ فتح باب در اصل اصطلاح نجومی نبوده وآن را منجمان اسلام برای رفع تهمت کفر و زندقه به کار برده اند، و سبب استعمال این لفظ در نجوم آن است که چون منجمی گفتی : «اگر فلان کوکب به فلان پیوندد باران ببارد زیرا خانه هایشان برابر یکدیگر است »، فقهاء اسلام او را تکفیر کردندی ، به حکم چند آیت و خبر که آمده است . پس منجمان برای دفع تکفیر تمسک بدین آیت کردند: ففتحنا ابواب السماء بماء منهمر . و این اتصال را فتح باب نام کردند. (از حاشیه ٔ التفهیم ص 499).

1397/02/20 11:05
هانیه سلیمی

در مصراع آخر بین "عنده" و "ام الکتاب" باید یک فاصله و بین ام و الکتاب یک نیم فاصله باشد./ هر چند در نسخه ی فروزانفر چاپ امیر کیبر نیز مثل بالا نوشته شده (من در کیبرد گوشی نیم فاصله ندارم)

1398/02/28 20:04
ماهان

برگها چون نامها بر وی نبشته خطّ سبز
شرح آن خطها بجو از عِندَهُ اُمُّ الکِتاب

1399/01/21 04:03
باربد

ممنون میشم اگر تفسیر این قسمت که میگه :: از خطابش هست گشتی چون شراب از سعی آب
وز شرابش نیست گشتی همچو آب اندر شراب
متوجش نمیشم کسی میتونه بهم توضیحی بده؟