غزل شمارهٔ ۲۹۷۳
ای از جمال حسن تو عالم نشانهای
مقصود حسن توست و دگرها بهانهای
نقاش را اگر ز جمال تو قبله نیست
مقصود او چه بود ز نقشی و خانهای
ای صد هزار شمع نشسته بدین امید
گرد تنور عشق تو بهر زبانهای
ای حلقههای زلف خوشت طوق حلق ما
سازید مرغ روح در آن حلقه لانهای
گویی میان مجلس آن شاه کی رسم
نی آن کرانه دارد و نی این میانهای
این داد کیست مفخر تبریز شمس دین
زان دولتی که داد درختی ز دانهای
غزل شمارهٔ ۲۹۷۲: ای آن که مر مرا تو به از جان و دیدهایغزل شمارهٔ ۲۹۷۴: آن دم که دل کند سوی دلبر اشارتی
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای از جمال حسن تو عالم نشانهای
مقصود حسن توست و دگرها بهانهای
هوش مصنوعی: تو که نشانهای از زیبایی و جمال هستی، مقصود و هدف زیبایی توست و دیگران تنها بهانهای برای این جذب زیبایی هستند.
نقاش را اگر ز جمال تو قبله نیست
مقصود او چه بود ز نقشی و خانهای
هوش مصنوعی: اگر نقاش جمال تو را به عنوان قبله خود نمیداند، پس هدف او از کشیدن نقش و ساختن خانه چیست؟
ای صد هزار شمع نشسته بدین امید
گرد تنور عشق تو بهر زبانهای
هوش مصنوعی: ای صد هزار شمع که به امید روشن شدن در کنار تنور عشق تو نشستهاید،
هر کدام آمادهاند تا با یک شعله به عشق تو زنده شوند.
ای حلقههای زلف خوشت طوق حلق ما
سازید مرغ روح در آن حلقه لانهای
هوش مصنوعی: ای رشتههای موهای زیبای تو، گردنبند ما را بسازید تا پرندهی روح بتواند در آن حلقه لانه بگزیند.
گویی میان مجلس آن شاه کی رسم
نی آن کرانه دارد و نی این میانهای
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که در مجلس آن شاه، نه به سمت این طرف میرود و نه به سمت آن طرف، بلکه به نوعی در جای خودش ثابت مانده است.
این داد کیست مفخر تبریز شمس دین
زان دولتی که داد درختی ز دانهای
هوش مصنوعی: این جمله به بیان این نکته میپردازد که چه کسی میتواند به افتخار تبریز و شمس دین اشاره کند، چرا که درختی بزرگ از دانهای کوچک به وجود آمده است. به عبارتی دیگر، رشد و شکوفایی یک شخصیت یا یک ملت، گاهی از یک آغاز کوچک و ناچیز شکل میگیرد.