غزل شمارهٔ ۲۹۳۸
آن مه چو در دل آید او را عجب شناسی
در دل چگونه آید از راه بیقیاسی
گر گویی میشناسم لاف بزرگ و دعوی
ور گویی من چه دانم کفر است و ناسپاسی
بردانم و ندانم گردان شدهست خلقی
گردان و چشم بسته چون استر خراسی
میگرد چون خراسی خواهی و گر نخواهی
گردن مپیچ زیرا دربند احتباسی
یوسف خرید کوری با هیجده قلب آری
از کوری خرنده وز حاسدی نخاسی
تو هم ز یوسفانی در چاه تن فتاده
اینک رسن برون آ تا در زمین نتاسی
ای نفس مطمئنه اندر صفات حق رو
اینک قبای اطلس تا کی در این پلاسی
گر من غزل نخوانم بشکافد او دهانم
گوید طرب بیفزا آخر حریف کاسی
از بانگ طاس ماه بگرفته میگشاید
ماهت منم گرفته بانگی زن ار تو طاسی
آدم ز سنبلی خورد کان عاقبت بریزد
تو سنبل وصالی ایمن ز زخم داسی
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
آن مه چو در دل آید او را عجب شناسی
در دل چگونه آید از راه بیقیاسی
هوش مصنوعی: وقتی آن ماه در دل انسان حضور پیدا میکند، انسان به شگفتی میافتد که چگونه میتوان او را شناخت و درک کرد بدون اینکه از مقیاسهای معمولی استفاده کنیم.
گر گویی میشناسم لاف بزرگ و دعوی
ور گویی من چه دانم کفر است و ناسپاسی
هوش مصنوعی: اگر بگویی که میشناسم، به این معنی است که خود را بزرگ و سرشناس میدانم و ادعای بزرگی میکنم. ولی اگر بگویی من چه میدانم، این نشاندهنده کفر و ناسپاسی است.
بردانم و ندانم گردان شدهست خلقی
گردان و چشم بسته چون استر خراسی
هوش مصنوعی: مردم به گونهای دچار چرخش و تغییر شدهاند که به مانند یک الاغ کور، فقط به دنبال راهی میگردند و نمیدانند به کدام سمت میروند.
میگرد چون خراسی خواهی و گر نخواهی
گردن مپیچ زیرا دربند احتباسی
هوش مصنوعی: اگر میخواهی مانند خر دور خود بچرخی و اگر نمیخواهی، گردن خود را نپیچان زیرا در بند و زنجیر هستی.
یوسف خرید کوری با هیجده قلب آری
از کوری خرنده وز حاسدی نخاسی
هوش مصنوعی: یوسف با هیجده دل به خاطر کوری خریداری شد. این کار به خاطر کوری کسی است که حسد میورزد و به او ضرر میزند.
تو هم ز یوسفانی در چاه تن فتاده
اینک رسن برون آ تا در زمین نتاسی
هوش مصنوعی: تو نیز مانند یوسفانی هستی که در چاه گرفتار شدهاند، اکنون زمان آن رسیده که به کمک یک طناب بیرون بیایی و به زمین نرسی.
ای نفس مطمئنه اندر صفات حق رو
اینک قبای اطلس تا کی در این پلاسی
هوش مصنوعی: ای نفس آرام، در صفات خداوند دور بگرد و ببین که این پوشاک مجلل تا کی همراه تو خواهد بود.
گر من غزل نخوانم بشکافد او دهانم
گوید طرب بیفزا آخر حریف کاسی
هوش مصنوعی: اگر من غزل نخوانم، او به من میگوید صحبت کن و شادی را بیشتر کن، زیرا دوست من نیز در این جمع است.
از بانگ طاس ماه بگرفته میگشاید
ماهت منم گرفته بانگی زن ار تو طاسی
هوش مصنوعی: از صدای طاس (همان طاس به معنی ظرف) ماه، من هم دچار حالتی شدهام. اگر تو ظرفی را به صدا درآوری، من هم در این حالت خواهم بود.
آدم ز سنبلی خورد کان عاقبت بریزد
تو سنبل وصالی ایمن ز زخم داسی
هوش مصنوعی: انسان به خاطر لذتهای زودگذر و پنهان، ممکن است در نهایت دچار آسیب شود. اما کسی که به عشق و وصال واقعی دست یابد، از آسیبها و رنجها در امان است.
حاشیه ها
1393/08/05 06:11
پیرایه یغمایی
اینک رسن فرود آ تا در زمین نتاسی
تاسیدن: بی توش و بیرمق شدن. در هرات به کودکی که از شدت گریه به حال ضعف افتد، گویند که: از گریه واتاسید.