غزل شمارهٔ ۲۸۷۷
بر یکی بوسه حقستت که چنان میلرزی
ز آنک جان است و پی دادن جان میلرزی
از دم و دمدمه آیینه دل تیره شود
جهت آینه بر آینه دان میلرزی
این جهان روز و شب از خوف و رجا لرزان است
چونک تو جان جهانی تو جهان میلرزی
چون قماشات تو اندر همه بازار که راست
سزدت گر جهت سود و زیان میلرزی
تا که نخجیر تو از بیم تو خود چون لرزد
که تو صیادی و با تیر و کمان میلرزی
تو به صورت مهی اما به نظر مریخی
قاصد کشتن خلقی چو سنان میلرزی
گه پی فتنه گری چون می خم میجوشی
گه چو اعضای غضوب از غلیان میلرزی
دل چو ماه از پی خورشید رخت دق دارد
تو چرا همچو دل اندر خفقان میلرزی
به لطف جان بهاری تو و سرسبزی باغ
باز چون برگ تو از باد خزان میلرزی
خلق چون برگ و تو باد و همه لرزان تواند
ظاهرا صف شکنی و به نهان میلرزی
قصر شکری که به تو هر کی رسد شکر کند
سقف صبری تو که از بار گران میلرزی
چون که قاف یقین راسخ و بیلرزه بود
در گمانی تو مگر که چو کمان میلرزی
دم فروکش هله ای ناطق ظنی و خمش
کز دم فال زنان همچو زنان میلرزی
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بر یکی بوسه حقستت که چنان میلرزی
ز آنک جان است و پی دادن جان میلرزی
هوش مصنوعی: تو بوسهای از جانب حق دریافت کردهای که به خاطر آن به شدت میلرزی، چون این بوسه جان تو را به حرکت درآورده و حالا از زندگی و وجود خود میلرزی.
از دم و دمدمه آیینه دل تیره شود
جهت آینه بر آینه دان میلرزی
هوش مصنوعی: در ابتدا و در حاشیه، وقتی نور و روشنایی به دل میتابد، حالت دل تاریک میشود و این تردید و لرزش ناشی از وضعیت آینه است که به خود آینه بستگی دارد.
این جهان روز و شب از خوف و رجا لرزان است
چونک تو جان جهانی تو جهان میلرزی
هوش مصنوعی: این جهان همواره در حال تغییر و تردید است و هر روز و شب به خاطر ترس و امید افراد دستخوش نوسان است، زیرا تو خود روح این جهان هستی و به همین دلیل، جهان تحت تأثیر وجود تو حرکت میکند.
چون قماشات تو اندر همه بازار که راست
سزدت گر جهت سود و زیان میلرزی
هوش مصنوعی: تو در بین همه ی کالاها در بازار که مناسب توست، اگر برای سود و زیان نگران هستی، طبیعی است که دچار تردید و لرزش شوی.
تا که نخجیر تو از بیم تو خود چون لرزد
که تو صیادی و با تیر و کمان میلرزی
هوش مصنوعی: تا زمانی که ترس تو باعث لرزش شکارچیات شود، خودت بهعنوان صیاد هم از تیر و کمان میلرزی.
تو به صورت مهی اما به نظر مریخی
قاصد کشتن خلقی چو سنان میلرزی
هوش مصنوعی: تو به زیبایی مانند ماهی، اما رفتارت خشمگین و بیرحم است و همانند سنان، با نگاهی تهدیدآمیز به جان انسانها میافکنی.
گه پی فتنه گری چون می خم میجوشی
گه چو اعضای غضوب از غلیان میلرزی
هوش مصنوعی: گاهی همچون می که در کاسه میجوشد و به شور و نشاط میآید، در فتنهها فعال و پرانگیزهای. و گاهی مانند اعضای یک بدن که در اثر خشم و غضب به لرزش درمیآیند، به شدت میلرزی و تحت تأثیر قرار میگیری.
دل چو ماه از پی خورشید رخت دق دارد
تو چرا همچو دل اندر خفقان میلرزی
هوش مصنوعی: دل مانند ماهی است که به دنبال خورشید میگردد و از این کار رنج میبرد. تو چرا باید مانند دل در این حالت دلمشغولی و ترس و اضطراب باشید؟
به لطف جان بهاری تو و سرسبزی باغ
باز چون برگ تو از باد خزان میلرزی
هوش مصنوعی: به خاطر لطف و مهربانی تو، فصل بهار و سرسبزی باغ همواره ادامه دارد؛ اما همچنان که برگها تحت تاثیر باد خزان قرار میگیرند، تو نیز دستخوش تغییراتی میشوی.
خلق چون برگ و تو باد و همه لرزان تواند
ظاهرا صف شکنی و به نهان میلرزی
هوش مصنوعی: انسانها مانند برگهای درخت هستند و تو مانند باد، که همگان را به تکان در میآوری. ظاهراً شیرین و محکم به نظر میروی، اما درونی ناپایدار و لرزان داری.
قصر شکری که به تو هر کی رسد شکر کند
سقف صبری تو که از بار گران میلرزی
هوش مصنوعی: هر کسی که به تو نزدیک میشود، به خاطر اندوهی که بر دلش است، شکرگزار تو میشود. اما سقف صبر تو در برابر بار سنگین مشکلاتی که تحمل میکنی، در حال لرزیدن است.
چون که قاف یقین راسخ و بیلرزه بود
در گمانی تو مگر که چو کمان میلرزی
هوش مصنوعی: وقتی که یقین تو قوی و بدون تردید است، نباید در افکارت لرزشی احساس کنی، مگر اینکه مثل کمانی که میلرزد، دچار تردید شده باشی.
دم فروکش هله ای ناطق ظنی و خمش
کز دم فال زنان همچو زنان میلرزی
هوش مصنوعی: زمانی که دم (رود) آرام میشود، ای سخنگو، گمان نکن که سکوت کردهای. چرا که حتی از دم زنانی که فال میزنند، همچون زنان، میلرزی و به خود میلرزی.
حاشیه ها
1394/10/29 23:12
فرهنگ
بیت سوم مصرع دوم ... چو جهان می لرزی صحیح است ... لطفا اصلاح کنید