غزل شمارهٔ ۲۸۷۵
نی تو شکلی دگری سنگ نباشی تو زری
سنگ هم بوی برد نیز که زیباگهری
دل نهادم که به همسایگیت خانه کنم
که بسی نادر و سبز و تر و عالی شجری
سبزهها جمله در این سبزی تو محو شوند
من چه گویم که تری تو نماند به تری
گرچه چون شیر و شکر با همه آمیختهای
هیچ عقلی نپذیرد ز تو که زین نفری
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
نی تو شکلی دگری سنگ نباشی تو زری
سنگ هم بوی برد نیز که زیباگهری
هوش مصنوعی: تو همچون نی نیستی که شکل دیگری داشته باشی، بلکه همانند سنگ، زیبا و ارزشمند هستی که بوی خوشی نیز دارد.
دل نهادم که به همسایگیت خانه کنم
که بسی نادر و سبز و تر و عالی شجری
هوش مصنوعی: دل را آماده کردهام که در کنار تو زندگی کنم، زیرا در اینجا درختان بسیار نادر و سرسبز و بلند وجود دارند.
سبزهها جمله در این سبزی تو محو شوند
من چه گویم که تری تو نماند به تری
هوش مصنوعی: همه سبزهها در زیبایی تو گم میشوند و من چه بگویم که تری و رطوبت تو دیگر باقی نمانده است.
گرچه چون شیر و شکر با همه آمیختهای
هیچ عقلی نپذیرد ز تو که زین نفری
هوش مصنوعی: اگرچه تو همچون شیر و شکر با همه ترکیب شدهای، هیچ عقلی نمیتواند بپذیرد که تو از افرادی هستی که به این شکل به آمیختگی رسیدهای.