غزل شمارهٔ ۲۸۶۲
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
حاشیه ها
با سلام و تشکر از مسئولان این سایت.
کلمات عربی این قطعه بسیار بجا بکار بره شده اند چون به شخصه معنی آنها را نمیدنستم گفتم شاید بتواند برای دیگر خوانندگان نیز مفید باشد
رطل گران = پیمانه وزن
عجمی = منسوب به فارسی زبانان
سمعنا و اطعنا = شنیدن و اطاعت کردن
زوبعی = شیطان صفتی
با سلام و تشکر از مسئولان این سایت.
کلمات عربی این قطعه بسیار بجا بکار بره شده اند چون به شخصه معنی آنها را نمیدا نستم گفتم شاید بتواند برای دیگر خوانندگان نیز مفید باشد
رطل گران = پیمانه وزن
عجمی = منسوب به فارسی زبانان
سمعنا و اطعنا = شنیدن و اطاعت کردن
زوبعی = شیطان صفتی
هم به بغداد رسی روی خلیفه بینی
گر کنی عزم سفر در همدان نستیزی.
والله بشخصه فکر میکنم در همدان ماندن از بغداد رفتن و روی خلیفه عرب را دیدن به مراتب بهتر است، مگر اینکه منظور از خلیفه و بغداد چیز دیگری باشد که بنده از درک این عاجزم.
درود بر شما عزیز
در کلام مولانا جایی برای معیارهای و محدودیت ها و خط کشی های ذهنی وجود ندارد شاه اینجا استعاره از خداوند و اگاهی کامل است و هیچ ارتباط با موجودیت های فیزیکی ندارد
چون جهان زهره ندارد که ستیزد با شاه
الله الله که تو با شاه جهان نستیزی.
در جایی شنیدم که منظور مولانا از شاه جهان همین لحظه و اکنون است که بر ما میگذرد و خود را به اشکال گوناگون نشان میدهد، ،خشم، کین، شادی ، رنج، و . و. و ....این تعبیر بسیار زیبا است.
ز زمان و ز مکان بازرهی گر تو ز خود
چو زمان برگذری و چو مکان نستیزی.
نجنگیدن با این لحظه و پذیرفتن این لحظه که به اعتباری ما را احاطه میکند و در این مکان است، باعث میشود که ما را با این شاه جهان موازی کرده و مسلط بر آن ( لحظه) باشیم.
درود بر مولانا.
همچو آیینه شوی خامش و گویا تو اگر
همه دل گردی و بر گفت زبان نستیزی.
همانند آینه روشن و ساکت و گویا ( نشان دهنده حقیقت) خواهی شد اگر نسبت به آنچه دیگران میگویند و کنش نشان ندهی.
شاه جهان ، خداوند است .
و در بیت آخر مولانا نمی گوید اگر نسبت به آنچه دیگران می گویند واکنش نشان ندهی مثل آینه می شوی . بلکه می گوید اگر همه دل گردی مثل آینه می شوی . اگر سراسر دل شوی و بحث و جدل های عقلانی را رها کنی . یا به قول شما نسبت به حرف دیگران واکنش نشان ندهی . اما اصل بر "همه دل شدن " است و خاموشی و وارد حیطه کلام نشدن خود به خود پس از همه دل شدن بر انسان عارض می گردد .
اندیشه را رها کن و دل ساده شو تمام
چون روی آینه که به نقش و نگار نیست
معنی
بیت اول
هوشیار باش که با افراد ناآگاه وارد بحث نشوی.
با کسانی که اهل برهان و دلیلند ستیزه و بحث مکنی
بیت دوم
اگر نمیخواهی تا ابد مثل کمان ، کج بمانی اگر در سلوک راستی میجویی ، مراقب باش که وقتی چون کمان از هر سو به سوی بحث و گفتگو میکشندت، نروی.(بحث با کج، نشانه کج بودن خودت است).
۳
اگر میخواهی گرگ تو را ندرد ، پس وقتی چوپان بسوی خودش فرا میخواندت با او نستیز.
۴
به شاهان نگویی که شما چی یا کی هستید وقتی تو را مهر شاهی و نشان و علامت پادشاهان نشان میدهند.
۵
وقتی در دل و جانت عشق جوانه زد و سر برآورد، مطلقا شاکر باش مبادا از تو در آن میان اثری باشد که بودن تو همان ستیزه کردن است.
۶. آنچه در ظاهر از طاعت و عبادتها و ... که انجام میدهی وقتی جواب میدهد که در باطن یا در عمل بر خلاف آنها نباشی.
۷.از مبدا و معاد (مساعلی که نمیتوانی ببینی و بفهمی و تنها باور داری) در شک و تردیدی. فقط گنان و حدس توست. تشخیص تو نیست و شخصا به عین الیقین ندیده ای که جای شک و تردید نماند. بینا خواهی شد بر همه آنها اگر با (چشم دل داران) و اهل نظر نجنگی.
۸.تمام دو جهان (جهان مادی و جهانهای ذهنی بعد از مرگ و غیره) در هنگام تجلی برای تو مشخص و متجلی، ( آنچه بزرگ مینمایدت اکنون همه بسیار ناچیز وکوچکو واضح ) میشوند ، اگر خودت چون ذره شوی (اگر ناچیز بودن خود را که بسی بزرگ میشماری را تشخیص دهی). (نفست نابود شود) و نه نفس را مثل کوه بزرگ و محکم کنی.
حقایق وقتی تو در میان نیستی آشکار خواهد شد.
۹.
(ویژگی زمان گذر کردن است و ویژگیه مکان ثابت ماندن.)(زمان ومکان، از ذهنند)
اگر تو هم مثل زمان گذران از خودت ( مجموع هم هویت شدگی ها، افکار، ذهن) بگذری، و مثل مکان بر روی خود پافشاری نکنی، از زمان و مکان فراتر می آیی.
۱۰.تو مانند چرخ در گردشی به آنجا که باید نیروی، بشکل خودبخودی ، اگر در برابر جریان زندگی و آنچه هست (که به جریان آب تشبیه شده است) ،، مانند دولاب مقاومت نکنی.
دولاب مجموعه چرخ و طناب و سطل است که از چاه آب میکشد.و هنگام بالا کشیدن از آب سطل پر آب شده و نسبت به قبل مقاومت دارد.
۱۱
خود زندگی و آسمان و جهان جرات ندارد از شاه یا سرور خود سر بپیچد . مبادا مبادا، تو با سرور جهان و شاه زندگی ستیزه کنی. (استعاره از مقاومت و خواسته ای بر خلاف داشتن و ...) ((معنی دیگر در انتها))
۱۲ اگر واقعا در راه باشی حتما به نزد خلیفه در بغداد( استعاره از رسیدن به جایی که باید و دیدن روی یار), به شرط اینکه در هر جایی به هر بهانه ای نایستی. در میانه راه دائم توقف نکن اگر که نگاهت به معشوق است.
ایران مدت زیادی باج و خراج پرداز خلیفه مسلمانان بود که در بغداد (پایتخت) زندگی میکرد و همدان از شهر های زیبای ایران در مسیر حرکت به بغداد.(استعاره از دائما بخاطر زیبایی ها یا هر نوع فریب مثل بحث و گفتگو با دیگران و غیره ، متوقف نشدن. ( در مورد همدان احتمالا، اما ممکن است اشتباه کنم.)
۱۳. انواع مکر و حیله و زرنگ بازی ومکاری ، در مقابل سطلان جواب نمیدهد و درست در نمیآید. برای دیگران جواب میدهد. ( استعاره صداقت کامل با خود ).(ممکن است در اشتباه باشم در درک معنی درست این بیت. آن را به انواع مختلف میتوان معنی کرد ).
پیام بیت اما (صداقت) کامل با خود.
۱۴. آیینه نمادیست از آنچه در عین خاموشی و بی کلامی ، همه چیزت را به تو نشان میدهد. بدون نظر دادن و صحبت کردن تمام وجود جسمانی تو را ، چه خوب چه بد ، بمحض اینکه روبه روی او بایستی میگویدت.
مثل آیینه میشوی که بدون هیچ کلامی همه چیز میگویی.(بودن تو کافیست برای بیشترین اثر گذاری). وجودت گویای همه چیز میگردد مانند آینه ، بدون نیاز به سخن و گفتار ، اگر که از زبان و سخن بگذری و یکپارچه قلب یا دل شوی. ( وقتی که تو ابدا در میان نباشی و تماما از خودت بی خبر و ذوب در عشق یا خدا شده باشی ).
اگر اشتباه و غلطی در معنی باشد لطفا بزرگوارانه به دیده اغماض از بنده بگذرید. و از آنجا که گفتن معنی و منظور شاعر (تفسیر) و دستیابی قطعی به آنچه ایشان منظور داشته ، در توان خود نمیبینم و درست نمی دانم، از هر توضیح اضافه خودداری شده است. و تنها آنچه از سطح شعر نمایان است را ، به فارسی امروزی برگرداندم. بابت هر نوع اشتباه و کمبودی عذرخواهم.
در بیت چون جهان زهره ندارد که ستیزد با شاه
زَهره را میتوان زُهره خواند. یا همان ونوس که بر خلاف تمام سیارات خورشیدی به دور خورشید میگردد. و جهت گردش آن متفاوت است. و همانطور که مشاهده میکنید در بکار بردن صنایع ادبی و زیبایی آرایه ها ، گاهی بسته به نگرش هر شخص ، چندین معنی گوناگون میتوان دریافت.
به هر حال معنای مولانا برای ما ارزشی ندارد مگر سنگ محک قرار گیرد. معنی حافظ و مولانا معنای من نخواهد شد. و معنی چیزی نیست که از دیگری گرفته شود.همچنین ارزش یادگیری ندارد. زیرا یادگیری هم تنها از خود ، توسط خود، از منبع خود و بشکل خود بخود صورت میگیرد. و اگر نه دانش و اطلاعات یادگیری نیست. فضیلت و معنی نمیتواند جعلی و قرضی باشد. معنی خود تو هستی. ازین رو بسته به سطح خواننده ،، هر کسی بر حسب فکر گمانی دارد.
با سپاس

مولانا