غزل شمارهٔ ۲۸۶۰
هست در حلقه ما حلقه ربایی عجبی
قمری باخبری درد دوایی عجبی
هست در صفه ما صف شکنی کز نظرش
تابد از روزن دل نور ضیایی عجبی
این چه جام است که از عین بقا سر برزد
تا زند جان منش طال بقایی عجبی
هر کی از ظلمت غم بر دل او بند بود
یابد از دولت او بندگشایی عجبی
این چه سحر است که خلق از نظرش محرومند
یا چه ابر است بر آن ماه لقایی عجبی
از کجا تافت چنان ماه در این قالب تن
تا ز جا رفت دل و رفت به جایی عجبی
چون دل از خانه وهم حدثان بیرون شد
ز یکی دانه در دید سرایی عجبی
مینمود از در و دیوار سرا در تابش
هشت جنت ز یکی روح فزایی عجبی
شمس تبریز از این خوف و رجا بازرهان
تا برآید ز عدم خوف و رجایی عجبی
غزل شمارهٔ ۲۸۵۹: برو ای عشق که تا شحنه خوبان شدهایغزل شمارهٔ ۲۸۶۱: چند روز است که شطرنج عجب میبازی
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
هست در حلقه ما حلقه ربایی عجبی
قمری باخبری درد دوایی عجبی
هوش مصنوعی: در جمع ما، یک حلقهای وجود دارد که بسیار جالب و دلرباست. گویی یک ماهی در آن است که از درد و رنجها باخبر است و در عین حال دارویی برای آنها فراهم میکند.
هست در صفه ما صف شکنی کز نظرش
تابد از روزن دل نور ضیایی عجبی
هوش مصنوعی: در محفل ما، فردی وجود دارد که با شکستن صفوف، نوری درخشنده از دلش میتابد که بسیار شگفتانگیز است.
این چه جام است که از عین بقا سر برزد
تا زند جان منش طال بقایی عجبی
هوش مصنوعی: این چه جامی است که از چشمه جاودانگی سر برآورده است، تا جان من را به سوی بقا و زندگی ابدی فراخواند و شگفتی بزرگی ایجاد کند.
هر کی از ظلمت غم بر دل او بند بود
یابد از دولت او بندگشایی عجبی
هوش مصنوعی: هر کسی که دلش در تیرگی غم گرفتار است، به سبب نعمتهایش، آزاد شدن از بندها و رنجها را تجربه میکند.
این چه سحر است که خلق از نظرش محرومند
یا چه ابر است بر آن ماه لقایی عجبی
هوش مصنوعی: این چه جاذبهای است که مردم از دیدن او محرومند؟ یا چه پردهای بر روی آن چهره زیبارو کشیده شده است که اینگونه شگفتانگیز است؟
از کجا تافت چنان ماه در این قالب تن
تا ز جا رفت دل و رفت به جایی عجبی
هوش مصنوعی: از کجا این ماه زیبا در این بدن ظاهر شده که دل را به شگفتی واداشته و آن را از جا کنده است؟
چون دل از خانه وهم حدثان بیرون شد
ز یکی دانه در دید سرایی عجبی
هوش مصنوعی: وقتی دل از خیالات و تصورات دور شد، از یک دانه به یک بنای شگفتانگیز نگاه کرد.
مینمود از در و دیوار سرا در تابش
هشت جنت ز یکی روح فزایی عجبی
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره شده که زیبایی و نورانیتی از هر طرف، به شکل تابش جنت، به وضوح دیده میشود. این تابش ناشی از وجودی روحبخش و شگفتانگیز است که همه جا را تحت تأثیر قرار میدهد.
شمس تبریز از این خوف و رجا بازرهان
تا برآید ز عدم خوف و رجایی عجبی
هوش مصنوعی: شمس تبریز، از این ترس و امید رهایم کن تا از عدم، ترس و امیدی شگفتانگیز برآید.
حاشیه ها
1397/03/02 00:06
توجه داشته باشیم که در سبک گویش خراسانی کهن
گاهی یای نکره هم به صفت و هم به موصوف اضافه می شد .بنابراین روی عجبی را نباید به معنی ای خجب گرفت بلکه می گوید در جمع ما حلقه ربایی عجیب وجود دارد .
توضیح آن که در زمان های کهن رسم بوده که برای اعطای چیزی گرانبها میان خواهندگانش مسابقه بر قرار می کرده اند تا آن گران بها نصیب شایسته ترین شود . مثلا حلقه ای را در هوا رها کرده تا تیر اندازان با کمان و تیر بربایندش .قمری چون طوقی به گرده دارد گویی حلقۀ الهی را به گردن کرده است