گنجور

غزل شمارهٔ ۲۸۵۶

صنما چگونه گویم که تو نور جان مایی
که چه طاقت است جان را چو تو نور خود نمایی
تو چنان همایی ای جان که به زیر سایه تو
به کف آورند زاغان همه خلعت همایی
کرم تو عذرخواه همه مجرمان عالم
تو امان هر بلایی تو گشاد بندهایی
توی گوهری که محو است دو هزار بحر در تو
توی بحر بی‌کرانه ز صفات کبریایی
به وصال می‌بنالم که چه بی‌وفا قرینی
به فراق می‌بزارم که چه یار باوفایی
به گه وصال آن مه چه بود خدای داند
که گه فراق باری طرب است و جان فزایی
دل اگر جنون آرد خردش تویی که رفتی
رخ توست عذرخواهش به گهی که رخ گشایی

اطلاعات

وزن: فعلات فاعلاتن فعلات فاعلاتن (رمل مثمن مشکول)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۲۸۵۶ به خوانش فاطمه زندی

حاشیه ها

1396/05/28 08:07
محمدرضا

مصرع اول بیت اخر از نظر وزنی سکته دارد. بنظر میرسد یک هجا کم دارد

1396/10/08 18:01
نادر..

به گه وصال آن مه چه بود خدای داند
که گه فراق باری طرب است و جان فزایی..

1398/11/03 17:02
بابک

فرهنگ ایران ، استوار بر تصویر همائی بود که سایه اش، همه را تحول به هما میداد. خدائی ، که آنگاه به خدائی میرسید، که همه را به خدا یان ، تحول داده باشد . خدای ایران ، هنگامی خدا می‌شد که همه خدایان و گیتی و انسان ، به وجود آمده باشند . وقتی حقیقت می‌شد که خوشه حقایق پیدایش یافته باشد . هنگامی تخم ِ خدا ، خدا می‌شود، که همه خدا شده باشند . تا همه جهان ، خدایان نشده باشند ، خدا، خدا نمی‌شود . خدا ی ایران همائی است که تا همه را، هما نکرده باشد ، خود ، همائی نمی یابد .

1399/09/02 14:12
امیر بختیار یوسفیان

دل اگر جنون برآرد....گویا زمان تایپ اشتباه شده است

1402/11/09 01:02
نیلوفر کاردان

به نظر کاملا منطقی می‌آید. مصرع اول بیت آخر کاملا سکته داره.

و توی خوانش شعر هم که گنجور گذاشته هم با سکته شعر رو خوانش کردند. "برآرد" وزن رو درست می‌کنه.