گنجور

غزل شمارهٔ ۲۸۳۳

سوی باغ ما سفر کن بنگر بهار باری
سوی یار ما گذر کن بنگر نگار باری
نرسی به باز پران پی سایه‌اش همی‌دو
به شکارگاه غیب آ بنگر شکار باری
به نظاره و تماشا به سواحل آ و دریا
بستان ز اوج موجش در شاهوار باری
چو شکار گشت باید به کمند شاه اولی
چو برهنه گشت باید به چنین قمار باری
بکشان تو لنگ لنگان ز بدن به عالم جان
بنگر ترنج و ریحان گل و سبزه زار باری
هله چنگیان بالا ز برای سیم و کالا
به سماع زهره ما بزنید تار باری
به میان این ظریفان به سماع این حریفان
ره بوسه گر نباشد برسد کنار باری
به چنین شراب ارزد ز خمار خسته بودن
پی این قرار برگو دل بی‌قرار باری
ز سبو فغان برآمد که ز تف می‌شکستم
هله ای قدح به پیش آ بستان عقار باری
پی خسروان شیرین هنر است شور کردن
به چنین حیات جان‌ها دل و جان سپار باری
به دکان عشق روزی ز قضا گذار کردم
دل من رمید کلی ز دکان و کار باری
من از آن درج گذشتم که مرا تو چاره سازی
دل و جان به باد دادم تو نگاه دار باری
هله بس کنم که شرحش شه خوش بیان بگوید
هله مطرب معانی غزلی بیار باری

اطلاعات

وزن: فعلات فاعلاتن فعلات فاعلاتن (رمل مثمن مشکول)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سوی باغ ما سفر کن بنگر بهار باری
سوی یار ما گذر کن بنگر نگار باری
هوش مصنوعی: به باغ ما بیا و زیبایی بهار را تماشا کن، سپس به سوی معشوق ما برو و زیبایی او را مشاهده کن.
نرسی به باز پران پی سایه‌اش همی‌دو
به شکارگاه غیب آ بنگر شکار باری
هوش مصنوعی: اگر به جستجوی پرنده‌ای نروی و تنها به سایه‌اش فکر کنی، هیچگاه به شکار عظیم و پنهان نمی‌رسی. بهتر است به دنبال هدف واقعی‌ات بروی و در مکان‌های ناشناخته به جستجو بپردازی.
به نظاره و تماشا به سواحل آ و دریا
بستان ز اوج موجش در شاهوار باری
هوش مصنوعی: به ساحل دریا نگاه کن و زیبایی‌های آن را تماشا کن. از بلندی‌های موج، زیبایی و شکوه دریا را بگیر و بهره‌مند شو.
چو شکار گشت باید به کمند شاه اولی
چو برهنه گشت باید به چنین قمار باری
هوش مصنوعی: وقتی شکار به دام می‌افتد، باید در چنگال حاکم گرفتار شود. وقتی فردی از هرگونه زینت و آرایشی بی‌نصیب می‌گردد، باید به چنین قمار پرخطری تن بدهد.
بکشان تو لنگ لنگان ز بدن به عالم جان
بنگر ترنج و ریحان گل و سبزه زار باری
هوش مصنوعی: به آرامی و نرمی، تو را از دنیای مادی به دنیای روحانی ببرم، جایی که می‌توانی زیبایی‌های خاصی مانند میوه ترنج و ریحان، گل‌ها و چمن‌زارها را ببینی.
هله چنگیان بالا ز برای سیم و کالا
به سماع زهره ما بزنید تار باری
هوش مصنوعی: بیایید به خاطر زیبایی و لذت موسیقی دست به ساز بزنیم و لحظاتی شاد و خوش بگذرانیم. بی‌خیال مسائل مادی باشید و فقط به سرور و نشاط بپردازید.
به میان این ظریفان به سماع این حریفان
ره بوسه گر نباشد برسد کنار باری
هوش مصنوعی: در میان این انسان‌های بافرهنگ و عاشق، اگر کسی نتواند محبت و احترام را به دیگران ابراز کند، هرگز نمی‌تواند به جایی نزدیک شود و ارتباط واقعی برقرار کند.
به چنین شراب ارزد ز خمار خسته بودن
پی این قرار برگو دل بی‌قرار باری
هوش مصنوعی: به چنین شرابی ارزش دارد که من از خمار و بی‌تابی رنج ببرم. بنابراین، برای رسیدن به این آرامش، ای دل ناآرام، آماده باش.
ز سبو فغان برآمد که ز تف می‌شکستم
هله ای قدح به پیش آ بستان عقار باری
هوش مصنوعی: از سبو صدایی بلند شد که من به خاطر غم و اندوه می‌شکنم. پس بیا، جام را به جلو بیاور تا به باغ شراب خوش بپردازیم.
پی خسروان شیرین هنر است شور کردن
به چنین حیات جان‌ها دل و جان سپار باری
هوش مصنوعی: ای کسانی که از هنر شیرین خسروان الهام می‌گیرید، با شور و شوق زندگی کنید و دل و جان خود را به دست بیاورید.
به دکان عشق روزی ز قضا گذار کردم
دل من رمید کلی ز دکان و کار باری
هوش مصنوعی: یک روز به دکان عشق رفتم و در آن جا دلم از محبت و وابستگی دلسرد شد.
من از آن درج گذشتم که مرا تو چاره سازی
دل و جان به باد دادم تو نگاه دار باری
هوش مصنوعی: من از مرحله‌ای عبور کردم که تو برای من راه‌حلی نداری و دل و جانم را به باد داده‌ای، پس دست‌کم مرا نگه‌دار.
هله بس کنم که شرحش شه خوش بیان بگوید
هله مطرب معانی غزلی بیار باری
هوش مصنوعی: بگذارید دیگر توضیح ندهم، چون شاعر به طرز زیبا و دلنشینی این موضوع را بیان می‌کند. همچنین بیاورید یک آهنگ خوب و معنادار تا لحظاتی را با هم سپری کنیم.

حاشیه ها

1394/05/15 13:08
محمدی

سلام
معنیه سماع زهره چیه؟!

1394/05/15 17:08
بابک

جناب محمدی گرامی،
زهره در عربی یا ناهید در فارسی، اختر دوم است از خورشید که درعلم نجوم و هیأت که احوال ستارگان باشد، حاکم بر عشق، هنر، و موسیقی است.
سماع، رقص یا بدور خود گشتن دراویش باشد، که در آن از خود بی خود شوند.
سماع زهره، چنین سماعی از زهره است، که حاکم بر عشق و موسیقی نیز در حال سماع و از خود بیخود گشتن است.
*ولی در اینجا سماع زهره "ما" بیان شده، که می باید اشاره به شخصی بخصوص باشد که زهره وار مشغول به چنان سماعی است.

1401/11/21 22:01
نادر..

می شکستم..