غزل شمارهٔ ۲۷۳۱
بشنیده بدم که جان جانی
آنی و هزار همچنانی
از خلق نشان تو شنیدم
کفو تو نبود آن نشانی
الحمد شدم ز حمد گفتن
تا بوک بدان لبم بخوانی
جان دید کسی بدین لطیفی
کس دید روان بدین روانی
ای قوت قلوب همچو معنی
وی صورت تو به از معانی
ای گشته ز لامکان حقایق
از لذت کان تو مکانی
ای شاه و وزیر را سعادت
وی عالم پیر را جوانی
آن جان که از این جهان جهان بود
کردیش تو باز این جهانی
جانی چو تو باشد این جهان را
باقی بود این جهان فانی
جان چرب زبان توست اما
نبود به لسان تو لسانی
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بشنیده بدم که جان جانی
آنی و هزار همچنانی
هوش مصنوعی: شنیدم که جان واقعی تو در یک لحظه و به شکلی هزاران جان دیگر وجود دارد.
از خلق نشان تو شنیدم
کفو تو نبود آن نشانی
هوش مصنوعی: از مردم نشانهای از تو شنیدم، اما هیچکدام به مقام و نقش تو نمیرسید.
الحمد شدم ز حمد گفتن
تا بوک بدان لبم بخوانی
هوش مصنوعی: من به خاطر ستایش تو، خودم را به ستایش میرانم تا آنقدر خوشبخت شوم که بدانی و لب به خواندن من بگشایی.
جان دید کسی بدین لطیفی
کس دید روان بدین روانی
هوش مصنوعی: جان کسی را با این لطافت ندیده است و هیچ روحی را با این حالت روانی نگریسته است.
ای قوت قلوب همچو معنی
وی صورت تو به از معانی
هوش مصنوعی: ای دارنده قدرت دلها، همانطور که مفهوم تو از ظاهر تو بالاتر است.
ای گشته ز لامکان حقایق
از لذت کان تو مکانی
هوش مصنوعی: ای کسی که از حقیقتهای غیبی و از لذتهای بینهایت وجود، گشتهای و در خارج از مکانهای محدود قرار داری.
ای شاه و وزیر را سعادت
وی عالم پیر را جوانی
هوش مصنوعی: ای پادشاه و وزیر! سعادت و شادکامی تو مانند جوانی برای جهان پیر است.
آن جان که از این جهان جهان بود
کردیش تو باز این جهانی
هوش مصنوعی: این زندگی که هماکنون در آن به سر میبری، تنها بخشی از وجود توست، در حالی که روح تو از یک جهان بزرگتر و باارزشتر آمده است. تو باید به آن جنبه عمیقتر و زیادتر از زندگیات توجه کنی.
جانی چو تو باشد این جهان را
باقی بود این جهان فانی
هوش مصنوعی: اگر وجودی مانند تو باشد، این جهان باقی و پایدار خواهد بود؛ وگرنه این جهان زودگذر و فانی است.
جان چرب زبان توست اما
نبود به لسان تو لسانی
هوش مصنوعی: جان تو پر از هنر و ذوق است، اما این احساسات و تواناییها به زبانی که انتخاب کردهای، بیان نمیشوند.