غزل شمارهٔ ۲۶۶۵
صلا ای صوفیان کامروز باری
سماع است و نشاط و عیش آری
صلا کز شش جهت درها گشادهست
ز قعر بحر پیدا شد غباری
صلا کاین مغزها امروز پر شد
ز بوی وصل جانی جان سپاری
صلا که یافت هر گوشی و هوشی
ز بیهوشی مطلق گوشواری
صلا که ساعتی دیگر نیابی
ز مشرق تا به مغرب هوشیاری
در آن میدان که دیاری نمیگشت
به هر گوشهست روحانی سواری
چو هیزم اندر این آتش درآیید
که تا هفتم فلک دارد شراری
میان شوره خاک نفس جزوی
به هر سویی درختی جویباری
تو اندر باغها دیدی که گیرد
درختی مر درختی را کناری
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
صلا ای صوفیان کامروز باری
سماع است و نشاط و عیش آری
هوش مصنوعی: ای صوفیان، امروز وقت شادی و خوشحالی است و باید به جشن و سماع بپردازید.
صلا کز شش جهت درها گشادهست
ز قعر بحر پیدا شد غباری
هوش مصنوعی: از هر سو درها باز شده و صدا به گوش میرسد، و از عمق دریا بخاری دیده میشود.
صلا کاین مغزها امروز پر شد
ز بوی وصل جانی جان سپاری
هوش مصنوعی: امروز، وجودها از بوی نزدیکی و پیوندی پر شده و جانها آمادهی فدا کردن خود هستند.
صلا که یافت هر گوشی و هوشی
ز بیهوشی مطلق گوشواری
هوش مصنوعی: صدایی که هر گوش و عقلی میشنود، از بیخود بودن کامل شنوا است.
صلا که ساعتی دیگر نیابی
ز مشرق تا به مغرب هوشیاری
هوش مصنوعی: بدان که ممکن است تا ساعتی دیگر هوشیاری و آگاهی را از مشرق تا مغرب (از هر سو) نیابی.
در آن میدان که دیاری نمیگشت
به هر گوشهست روحانی سواری
هوش مصنوعی: در آن میدانی که هیچ کسی در آنجا نمیبود، هر گوشهای از آن مملو از روحانی و سوارانی بود.
چو هیزم اندر این آتش درآیید
که تا هفتم فلک دارد شراری
هوش مصنوعی: وقتی که هیزم به این آتش بیفزاید، شعلههای آن به اندازهای بلند میشود که به آسمانهای بالاتر برسد.
میان شوره خاک نفس جزوی
به هر سویی درختی جویباری
هوش مصنوعی: در قلب زمین نامناسب و بیحالت، هوای تازهای به وجود میآید که به هر طرفی درختی رشد میکند و جویباری روان میشود.
تو اندر باغها دیدی که گیرد
درختی مر درختی را کناری
هوش مصنوعی: در باغها دیدهای که چگونه یک درخت، درخت دیگری را به آرامی حمایت میکند و کنار خودش قرار میدهد.