غزل شمارهٔ ۲۶۰۸
افند کلیمیرا از زحمت ما چونی
ای جان صفا چونی وی کان وفا چونی
ای فخر خردمندان وی بیتو جهان زندان
وی عاشق بیدل را درمان و دوا چونی
مه گوش همیخارد صد سجده همیآرد
میگوید حسنت را کی خوب لقا چونی
باری من بیچاره گشتم ز خود آواره
زان روز که پرسیدی گفتی تو مرا چونی
ماییم و هوای تو دو چشم سقای تو
ای آب حیات ما زین آب و هوا چونی
تلخ است فراق تو دوری ز وثاق تو
ای آنک مبادا کس دور از تو جدا چونی
زد طال بقای تو هر ذره که خورشیدی
ای نیر اعظم تو زین طال بقا چونی
ای آینه مانده در دست دو سه زنگی
وی یوسف افتاده با اهل عما چونی
ای دلدل آن میدان چونی تو در این زندان
وی بلبل آن بستان با ناشنوا چونی
ای آدم خوکرده با جنت و با حورا
افتاده در این غربت با رنج و عنا چونی
ای آنک نمیگنجی در شش جهت عالم
با این همگی زفتی در زیر قبا چونی
مصباح و زجاجی تو پیش دو سه نابینا
از عربده کوران وز زخم عصا چونی
پیغام و سلام ما ای باد بگو با دل
با این همه بیبرگی داوودنوا چونی
بس کردم من اما برگو تو تمامش را
کای تشنه پرخواره با جام خدا چونی
غزل شمارهٔ ۲۶۰۷: آن ماه همیتابد بر چرخ و زمین یا نیغزل شمارهٔ ۲۶۰۹: در عشق کجا باشد مانند تو عشقینی
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
افند کلیمیرا از زحمت ما چونی
ای جان صفا چونی وی کان وفا چونی
هوش مصنوعی: در این بیت شاعر به زیبایی و خوبیهای معشوق اشاره میکند. او از معشوق میپرسد که با وجود زحمات و تلاشهایی که برای او کشیده است، چه احساسی دارد و چه چیزی او را شاد و مطمئن میکند. معشوق به نظر میرسد که وفادار و باصفاست و شاعر از او میخواهد تا حس خود را نسبت به این وفا و صفا بیان کند.
ای فخر خردمندان وی بیتو جهان زندان
وی عاشق بیدل را درمان و دوا چونی
هوش مصنوعی: ای کسی که مایه فخر خردمندان هستی، بدون وجود تو، جهان همچون زندانی است. تو برای عاشقانی که بی دل و بینوا هستند، درمان و دارویی هستی. چطور میتوانی چنین نباشی؟
مه گوش همیخارد صد سجده همیآرد
میگوید حسنت را کی خوب لقا چونی
هوش مصنوعی: ماه در گوش من چیزی میگوید و به سجدههای فراوانی مشغول است. او میپرسد که زیباییات را چگونه میتوانم به خوبی ملاقات کنم.
باری من بیچاره گشتم ز خود آواره
زان روز که پرسیدی گفتی تو مرا چونی
هوش مصنوعی: از آن روز که تو از حال من پرسیدی و گفتی چطوریم، من به شدت بیچاره و آواره شدم.
ماییم و هوای تو دو چشم سقای تو
ای آب حیات ما زین آب و هوا چونی
هوش مصنوعی: ما به خاطر تو زندگی میکنیم و چشمانتظار تو هستیم. تویی آب حیات ما و از این آب و هوا چه سرنوشتی خواهی داشت؟
تلخ است فراق تو دوری ز وثاق تو
ای آنک مبادا کس دور از تو جدا چونی
هوش مصنوعی: دوری از تو تلخ و ناگوار است، ای کسی که امید داریم هیچ کس از تو جدا نماند.
زد طال بقای تو هر ذره که خورشیدی
ای نیر اعظم تو زین طال بقا چونی
هوش مصنوعی: هر ذرهای که در این دنیا وجود دارد، به معنای زنده ماندن توست. ای بزرگترین و نیرومندترین، تو چگونه میتوانی در این زندگی ماندگار باشی؟
ای آینه مانده در دست دو سه زنگی
وی یوسف افتاده با اهل عما چونی
هوش مصنوعی: ای آینهای که در دستان چند نفر زنگی ماندهای، و ای یوسف که در میان مردم عادی افتادهای، حالت چه طور است؟
ای دلدل آن میدان چونی تو در این زندان
وی بلبل آن بستان با ناشنوا چونی
هوش مصنوعی: ای محبوب من، حال تو در این زندان چگونه است؟ و ای بلبل، در این باغ خاموش چگونهای؟
ای آدم خوکرده با جنت و با حورا
افتاده در این غربت با رنج و عنا چونی
هوش مصنوعی: ای آدمی که به بهشت و زیباییهای آن عادت کردهای، حالا در این دوری و مشکلات چه حال و روزی داری؟
ای آنک نمیگنجی در شش جهت عالم
با این همگی زفتی در زیر قبا چونی
هوش مصنوعی: ای کسی که در هیچ کجای این دنیا نمیگنجی، با این حال در زیر آن لباس پُر از چربی و سنگین چه حال و روزی داری؟
مصباح و زجاجی تو پیش دو سه نابینا
از عربده کوران وز زخم عصا چونی
هوش مصنوعی: تو مانند چراغی و مانند شیشهای در برابر چشمهای چند نابینا قرار داری، در این دنیا که پر از سر و صدا و درد است.
پیغام و سلام ما ای باد بگو با دل
با این همه بیبرگی داوودنوا چونی
هوش مصنوعی: باد، سلام و پیام ما را به دل برسان. با این وجود که دل بیبرگ و بیحال است، حال داوودنوا چگونه است؟
بس کردم من اما برگو تو تمامش را
کای تشنه پرخواره با جام خدا چونی
هوش مصنوعی: من دیگر از ادامه حرف زدن منصرف شدم، اما تو تمام ماجرا را بگو. ای تشنهی عطشات، با جام پر از نعمتهای خدا چطور هستی؟
حاشیه ها
1394/10/16 23:01
هنگامه حیدری
در مصراع اول بیت نخست افند کلیمیرا ترکیب واژه ی ترکی و یونانی است به معنای افندی عزیز!
برای اطلاعات بیشتر رجوع کنید به مقاله ی اشعار یونانی در دیوان کبیر مولوی نوشته ی
محمد یوسف نیری
شیرین رزمجو بختیاری
الهام خلیل جهرمی
مجله ادب فارسی دانشگاه تهران دوره سوم شماره 1 تابستان و پاییز 1392