اطلاعات
وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
پیش کش آن شاه شکرخانه را
آن گهر روشن دردانه را
هوش مصنوعی: این بیت به نوعی بیانگر ارزش و زیبایی یک گوهر یا مروارید است که به عنوان یک هدیه به شاه داده میشود. در واقع، شاعر از زیبایی و روشنایی این گوهر صحبت کرده و آن را به شاه بخصوصی تقدیم میکند. این هدیه به نوعی نمادی از احترام و ارادت به شاه است.
آن شه فرخرخ بیمثل را
آن مه دریادل جانانه را
هوش مصنوعی: آن پادشاه زیبا و بینظیر را، آن شخص دلمهر و باصفا را.
روح دهد مرده پوسیده را
مِهر دهد سینه بیگانه را
هوش مصنوعی: عشق میتواند به کسی که در حال از دست دادن زندگی و امید است، جان تازهای ببخشد و همچنین میتواند به دلهای بیگانه و دور افتاده، محبت و احساس بدهد.
دامن هر خار پر از گل کند
عقل دهد کله دیوانه را
هوش مصنوعی: هر چیز که به ظاهر ممکن است نامناسب یا بیفایده به نظر برسد، ممکن است در باطن خود زیبایی و ارزشهایی پنهان داشته باشد. عقل و خرد میتواند به افرادی که ظاهراً دیوانه و بیمنطق به نظر میرسند، بینشی تازه بخشد.
در خرد طفل دوروزه نهد
آنچ نباشد دل فرزانه را
هوش مصنوعی: در فهم و عقل یک کودک دو روزه، چیزی نیست که دل انسانهای عاقل و فرزانه را به خود مشغول کند.
طفل کی باشد تو مگر منکری
عربده استن حنانه را
هوش مصنوعی: کودکی که تو هستی، مگر میتوانی نادیده بگیری صدای فریاد حزنآلود را؟
مست شوی و شه مستان شوی
چونک بگرداند پیمانه را
هوش مصنوعی: وقتی که مدهوش میشوی و به حال خوشی میرسی، به خاطر این است که نوشیدنی دورانت میچرخد و تو را تحت تأثیر قرار میدهد.
بیخودم و مست و پراکنده مغز
ور نه نکو گویم افسانه را
هوش مصنوعی: من به شدت مست و بیخود هستم و ذهنم آشفته است. وگرنه میتوانستم داستان را به خوبی و زیبا تعریف کنم.
با همه بشنو که بباید شنود
قصه شیرین غریبانه را
هوش مصنوعی: با همه صحبت کن و بشنو که باید داستان جذاب و دلنشین فردی بینظیر را شنید.
بشکند آن روی دل ماه را
بشکند آن زلف دو صد شانه را
هوش مصنوعی: اگر آن چهره چون ماه بشکند، و اگر آن زلف که دو صد بار شانه شده، نیز بشکند.
قصه آن چشم کی یارد گزارد
ساحر ساحرکش فتانه را
هوش مصنوعی: داستان آن چشمی که کسی نمیتواند از آن بگذرد، چشم ساحری است که دلبر فریبنده را به تسخیر خود درآورده است.
بیند چشمش که چه خواهد شدن
تا ابد او بیند پیشانه را
هوش مصنوعی: چشمش میبیند که چه سرنوشتی در انتظارش است و تا ابد، پیشانیاش را میبیند.
راز مگو رو عجمی ساز خویش
یاد کن آن خواجه علیانه را
هوش مصنوعی: در دل خود راز خود را نگه دار و به یاد آن شخص مهم و برجستهای که مانند علی است، بیفت.
حاشیه ها
1393/08/05 05:11
پیرایه یغمایی
تا ابد او بیند پیشانه را
پیشانه: آینده،
1402/11/09 19:02
رضا از کرمان
سلام
در این غزل مولانا با شکل وشمایلی نو بجای خموش که تخلص اوست ،راز مگوی را به زیبایی بکار گرفته بعد از آن رو عجمی شو یعنی خود را به تغافل بزن بگو هیچ نمی دانم ویا بقول خودش در جای دیگر هیچ مگوی
قرابت معنای آن با بیت زیر بنظرم جالب بود
چون ملایک گو که لا علم لنا
یا الهی غیر لا علمتنا
(اشاره به آیه ۳۲ بقره) در کل وبه زبان عامیانه تا زمانی که از خودت خاموش نشی فیلت یاد هندوستان نمیکنه واز آن خواجه بزرگ یعنی ذات الهی یادی وحرفی در میان نیست
این دهان بستی دهانی باز شد
که خورنده لقمه های راز شد
گر زشیردیو، تن را وابری
از فطام او بسی نعمت خوری
شاد وسرافراز باشید
سلام
این غزل توسط آقای پرویز شهبازی در برنامه 996 گنج حضور به زبان ساده شرح داده شده است
می توانید ویدیو و صوت شرح غزل را در آدرسهای زیر پیدا کنید:
aparat
parvizshahbazi