غزل شمارهٔ ۲۵۰۳
چو سرمست منی ای جان ز خیر و شر چه اندیشی
براق عشق جان داری ز مرگ خر چه اندیشی
چو من با تو چنین گرمم چه آه سرد میآری
چو بر بام فلک رفتی ز بحر و بر چه اندیشی
خوش آوازی من دیدی دواسازی من دیدی
رسن بازی من دیدی از این چنبر چه اندیشی
بر این صورت چه میچفسی ز بیمعنی چه میترسی
چو گوهر در بغل داری ز بدگوهر چه اندیشی
توی گوهر ز دست تو که بجهد یا ز شست تو
همه مصرند مست تو ز کور و کر چه اندیشی
چو با دل یار غاری تو چراغ چار یاری تو
فقیر ذوالفقاری تو از آن خنجر چه اندیشی
چو مد و جر خود دیدی چو بال و پر خود دیدی
چو کر و فر خود دیدی ز هر بیفر چه اندیشی
بیا ای خاصه جانان پناه جان مهمانان
توی سلطان سلطانان ز بوالفنجر چه اندیشی
خمش کن همچو ماهی شو در این دریای خوش دررو
چو در قعر چنین آبی از آن آذر چه اندیشی
غزل شمارهٔ ۲۵۰۲: امیر دل همیگوید تو را گر تو دلی داریغزل شمارهٔ ۲۵۰۴: اگر زهر است اگر شکر چه شیرین است بیخویشی
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چو سرمست منی ای جان ز خیر و شر چه اندیشی
براق عشق جان داری ز مرگ خر چه اندیشی
هوش مصنوعی: وقتی که در شادی و سرخوشی هستی، ای جان، چرا به خوب و بد فکر میکنی؟ وقتی عشق در وجودت جاریست، چرا به مرگ و پایان زندگی فکر میکنی؟
چو من با تو چنین گرمم چه آه سرد میآری
چو بر بام فلک رفتی ز بحر و بر چه اندیشی
هوش مصنوعی: وقتی من اینقدر به تو نزدیکم و از صمیم قلب با تو هستم، چرا با آهی سرد از خودت خبر میدهی؟ وقتی که به بالاترین درجات رسیدی و از عمق دریا برخاستی، در حال حاضر به چه چیزی فکر میکنی؟
خوش آوازی من دیدی دواسازی من دیدی
رسن بازی من دیدی از این چنبر چه اندیشی
هوش مصنوعی: آیا زیبایی صدای من را شنیدهای؟ آیا هنرهای من را مشاهده کردهای؟ آیا بازی با طناب را دیدهای؟ حالا از این چرخ و فلک چه تصوری داری؟
بر این صورت چه میچفسی ز بیمعنی چه میترسی
چو گوهر در بغل داری ز بدگوهر چه اندیشی
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره به این است که اگر درونت پر از ارزش و زیبایی است، نباید از حرفهای بیمعنی و منفی دیگران بترسی یا نگران باشی. مانند جواهری که در دستانت داری، نیازی نیست به چیزهایی که ارزشی ندارند اهمیت بدهی.
توی گوهر ز دست تو که بجهد یا ز شست تو
همه مصرند مست تو ز کور و کر چه اندیشی
هوش مصنوعی: اگر گوهری از دستان تو خارج شود یا از انگشتانت بیفتد، تمامی مصر (مردم) در حال مستی از تو هستند. چرا به کور و کر فکر میکنی؟
چو با دل یار غاری تو چراغ چار یاری تو
فقیر ذوالفقاری تو از آن خنجر چه اندیشی
هوش مصنوعی: وقتی که دل یار تو را تنها میگذارد، مانند پرتوی از نور در کنار چهار دوستت هستی. تو بینیاز و ثروتمند به عشق و دوستی هستی، حالا چه اندیشهای درباره آن خنجر داری؟
چو مد و جر خود دیدی چو بال و پر خود دیدی
چو کر و فر خود دیدی ز هر بیفر چه اندیشی
هوش مصنوعی: وقتی تواناییها و امکانات خود را مشاهده کردی و به قدرت و شکوه خود پی بردی، دیگر چرا باید به بیقدرتی و نقصان دیگران فکر کنی؟
بیا ای خاصه جانان پناه جان مهمانان
توی سلطان سلطانان ز بوالفنجر چه اندیشی
هوش مصنوعی: بیا ای محبوب خاص، پناهی برای جان مهمانان تو گشتهای، ای سلطانی بر تمام سلطانها، چه فکر میکنی درباره بوالفنجر؟
خمش کن همچو ماهی شو در این دریای خوش دررو
چو در قعر چنین آبی از آن آذر چه اندیشی
هوش مصنوعی: ساکت باش و مانند ماهی در این دریا حرکت کن؛ وقتی در عمق این آب هستی، چه فکری درباره آن آتش داری؟