اطلاعات
وزن: مفتعلن مفتعلن مفتعلن مفتعلن (رجز مثمن مطوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
هم نظری هم خبری هم قمران را قمری
هم شکر اندر شکر اندر شکر اندر شکری
هوش مصنوعی: در این بیت به توصیف زیباییها و جذابیتهای عشق و دوستی پرداخته شده است. شاعر به این نکته اشاره میکند که در یک رابطه، هم نیاز به همفکری و همفهمی وجود دارد و هم این که خوشبختی و شیرینیهای زندگی مانند شکر در یکدیگر تنیده شدهاند. عشق و دوستی مثل قمر و قمری به هم وابستهاند و این زیباییها میتوانند زندگی را شیرینتر کنند.
هم سوی دولت درجی هم غم ما را فرجی
هم قدحی هم فرحی هم شب ما را سحری
هوش مصنوعی: در اینجا به توصیف حالاتی پرداخته میشود که همزمان با شادی و خوشبختی، غم و نگرانی هم وجود دارد. به عبارتی دیگر، اشاره میشود که در کنار خوشیها و شبهای خوش، دل مشغولیها و غمها نیز وجود دارند که نشاندهنده تضاد در زندگی است.
هم گل سرخ و سمنی در دل گل طعنه زنی
سوی فلک حمله کنی زهره و مه را ببری
هوش مصنوعی: در دل گل، هم گل سرخ و هم سمن وجود دارد، و تو با طعنه به آسمان میزنی و حتا میتوانی زهره و مه را از بین ببری.
چند فلک گشت قمر تا به خودش راه دهی
چند گدازید شکر تا تو بدو درنگری
هوش مصنوعی: چند بار ماه در آسمان چرخید تا به خودش برسد و تو به او نگاه کنی؟ چند بار شکر ذوب شد تا تو به او توجه کنی؟
چند جنون کرد خرد در هوس سلسلهای
چند صفت گشت دلم تا تو بر او برگذری
هوش مصنوعی: چندین بار دل من در آرزوی دلبستگیهای مختلف دچار شور و شوق شد، تا زمانی که تو از کنار آن بگذری.
آن قدح شاده بده دم مده و باده بده
هین که خروس سحری مانده شد از ناله گری
هوش مصنوعی: به من یک جام شاداب بده، زود باش و میش بده، چرا که پرنده صبحگاهی (خروس) از صداهای ناله باقی مانده است و وقت بیرحمی برای خود را از دست داده است.
گر به خرابات بتان هر طرفی لاله رخی است
لاله رخا تو ز یکی لاله ستان دگری
هوش مصنوعی: اگر در میکدهها هر سو زیبا رویی پیدا میشود، زیبایی تو در میان آنها از همه بیشتر و منحصر به فردتر است.
هم تو جنون را مددی هم تو جمال خردی
تیر بلا از تو رسد هم تو بلا را سپری
هوش مصنوعی: تو هم کمککننده جنون و دیوانگی هستی، هم زیبایی عقل و خرد. بلا و مصیبت از سوی تو به ما میرسد، اما تو خود سپری در برابر آن بلاها هستی.
چونک صلاح دل و دین مجلس دل را شد امین
مادر دولت بکند دختر جان را پدری
هوش مصنوعی: وقتی که صلاح و خیر در دل و دین به دست جمعی امن و معتبر رسید، مادر نعمتها و برکتها به عنوان سرپرست و پشتیبان، جان را به عنوان فرزند خود پرورش میدهد.
حاشیه ها
مصراع اول باید این گونه باشد:هم نظری هم خبری هم قمران راقمری
مصراع اول در بیت اول اشتباه نوشته شده، باید اینگونه باشد:
هم نظری هم خبری هم قمران را قمری
1391/01/14 13:04
Anayaullah@yahoo.com
چونک صلاح دل و دین مجلس دل را شد امین
مادر دولت بکند دختر جان را پدری
مصرع اول:
هم نظری هم خبری هم قمران را قمری
لطفا در مصرع اول قران را به قمران تغییر دهید
در بیت اول باید به جای قرآن قمران را جایگزین کنید
باتشکر.
1396/03/28 13:05
مصطفی خدایگان
برادر من این قران و قمران کن دیگه! چند نفر باید یادآوری کن؟!!!
از غزل های بسیار شیوا و پخته محصول دوستی و همنشینی با صلاح دین
عارف همیشه از یک تو واز یک غایب صحبت میکند که به تمامی در وجود خود او جای دارد گویی عارف همیشه در جستجوی خویشتن است و این کار را وقتی به زیبایی صورت می بخشد که دوستی مهربان و مهریار و مهرپویا در کنار خود دارد
این غزل را میتوان 'مادر دولت' و یا 'دختر جان' و یا 'جمال خرد' و 'مجلس دل' نامید
انسان نه نام مشخص دارد و نه تعریف معینی
بلکه هر روز شراب تازه ای و مستی دیگری و دولت فرخنده تری را بدست میاورد و به هستی میاورد همچون دختر جان و دختر تاک
دوست برای جلال دین دولت است که روزگار او را میسازد و دولت او را تازه و با سامان
و دل شاعر را دگرگون و خرد را مجنون میکند تا ماه دیگری و گلی تازه و لاله رخی نو و شرابی شاده تر بیاورد و هستی را عاشق و انسان را معشوق و عشق را شکر اندر شکر خبر اندر خبر و نظر اندر نظر و شاه هستی سازد