غزل شمارهٔ ۲۴۵۳
بویی ز گردون میرسد با پرسش و دلداریی
از دام تن وا میرهد هر خسته دل اشکاریی
هر مرغ صدپر میشود سوی ثریا میپرد
هر کوه و لنگر زین صلا دارد دگر رهواریی
مرغان ابراهیم بین با پاره پاره گشتگی
اجزای هر تن سوی سر برداشته طیاریی
ای جزو چون بر میپری چون بیپری و بیسری
گفتا شکفته میشوم اندر نسیم یاریی
در شهر دیگر نشنوی از غیر سرنا نالهای
از غیر چنگی نشنوی در هیچ خانه زاریی
طنبور دل برداشته لا عیش الا عیشنا
زنبور جان آموخته زین انگبین معماریی
امروز ساقی کرم دریاعطای محتشم
آمیخته با بندگان بینخوت و جباریی
امروز رستیم ای خدا از غصه آنک قضا
در گوش فتنه دردمد هر لحظهای مکاریی
راقی جان در میدمد چون پور مریم رقیهای
ساقی ما هم میکند چون شیر حق کراریی
گر درک بت را بشکند صد بت تراشد در عوض
ور بشکند دو سه سبو کم نیستش فخاریی
ای بلبل ار چه یافتی از دولت گل لحن خوش
زینهار فراموشت شود در انس کم گفتاریی
غزل شمارهٔ ۲۴۵۲: ای دل نگویی چون شدی ور عشق روزافزون شدیغزل شمارهٔ ۲۴۵۴: عیش جهان پیسه بود گاه خوشی گاه بدی
اطلاعات
وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بویی ز گردون میرسد با پرسش و دلداریی
از دام تن وا میرهد هر خسته دل اشکاریی
هوش مصنوعی: بویی از آسمان به مشام میرسد، همراه با پرسش و دلجویی. این بوی دلانگیز، هر کسی را که درونش خسته و غمگین است، به سمت آزادی از قید و بندهای جسمیاش میکشاند.
هر مرغ صدپر میشود سوی ثریا میپرد
هر کوه و لنگر زین صلا دارد دگر رهواریی
هوش مصنوعی: هر پرندهای با شور و شوق به سمت آسمان پرواز میکند و به نقاط بلند میرسد. هر کوه و جاذبهای از این صدا و ندا تاثیر میگیرد و دگرگون میشود.
مرغان ابراهیم بین با پاره پاره گشتگی
اجزای هر تن سوی سر برداشته طیاریی
هوش مصنوعی: پرندگان ابراهیم، با تکههای پارهپارهی بدن هر انسان، به سوی آسمان پرواز میکنند و سرهایشان را بالا گرفتهاند.
ای جزو چون بر میپری چون بیپری و بیسری
گفتا شکفته میشوم اندر نسیم یاریی
هوش مصنوعی: ای جزو، زمانی که بال میزنی حس آزادی و بیسری به تو دست میدهد. او پاسخ میدهد که در نسیم محبت یار به آزادی و شکوفایی میرسم.
در شهر دیگر نشنوی از غیر سرنا نالهای
از غیر چنگی نشنوی در هیچ خانه زاریی
هوش مصنوعی: در هیچ شهری نمیشنوی که غیر از سرنا نالهای باشد و در هیچ خانهای صدای زاری از چنگی نخواهی شنید.
طنبور دل برداشته لا عیش الا عیشنا
زنبور جان آموخته زین انگبین معماریی
هوش مصنوعی: دل به ساز عیش و نوش گرفته و زندگی را جز به شیوه خود نمینگرد. جان نیز از شهد و شیرینی زندگی آموخته و به هنر و زیباییهای آن پرداخته است.
امروز ساقی کرم دریاعطای محتشم
آمیخته با بندگان بینخوت و جباریی
هوش مصنوعی: امروز، ساقی با سخاوت و بخشندگی، موهبتهایی به ما میدهد که با رفتار آرام و بیمهاجرانه بندگانش ترکیب شده است.
امروز رستیم ای خدا از غصه آنک قضا
در گوش فتنه دردمد هر لحظهای مکاریی
هوش مصنوعی: امروز از غم و اندوه رهایی یافتهایم، خدای بزرگ! زیرا تقدیر به ما نشان داده است که هر لحظه از فتنه و مشکلات، تو را در کنار خود داریم و تو ما را از مکر و دسیسهها حفظ میکنی.
راقی جان در میدمد چون پور مریم رقیهای
ساقی ما هم میکند چون شیر حق کراریی
هوش مصنوعی: رَقیه جان، وقتی که باده میریزد، مثل پسر مریم، ما را هم به نشئه عشق و شجاعت میآورد.
گر درک بت را بشکند صد بت تراشد در عوض
ور بشکند دو سه سبو کم نیستش فخاریی
هوش مصنوعی: اگر بت را بشکند، در عوض صد بت دیگر میتراشد. اگر دو یا سه گلدان هم بشکند، برایش اهمیتی ندارد.
ای بلبل ار چه یافتی از دولت گل لحن خوش
زینهار فراموشت شود در انس کم گفتاریی
هوش مصنوعی: ای بلبل، اگرچه از شکوفایی گل بهرهمند شدهای، مراقب باش که لحن دلنشینت را فراموش نکنی. در معاشرت با دیگران، کمتر سخن بگو.
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۲۴۵۳ به خوانش عندلیب
حاشیه ها
1402/07/04 00:10
همایون
بویی و نسیمی که قابل شناسایی با حس های پنج گانه نیست مدام وزیده میشود که ورای عالم جز و کل است و هر جزو را کل میکند و هر کل را جز
عالم هستی با عالم فیزیک وریاضی متفاوت است و جلالدّین عزیز با آن آشنا شده بود بر ماست که این غنیمت گران بها را پاس بداریم و مشام خود را با این بو آشنا سایم