گنجور

غزل شمارهٔ ۲۴۱۲

چو مست روی توام ای حکیم فرزانه
به من نگر تو بدان چشم‌های مستانه
ز چشم مست تو پیچد دلم که دیوانه است
که جنس همدگر افتاد مست و دیوانه
دل خراب مرا بین خوشی به من بنگر
که آفتاب نظر خوش کند به ویرانه
بکن نظر که بدان یک نظر که درنگری
درخت‌های عجب سر کند ز یک دانه
دو چشم تو عجمی ترک و مست و خون ریزند
که می‌زند عجمی تیرهای ترکانه
مرا و خانه دل را چنان به یغما برد
که می‌دود حسنک پابرهنه در خانه
به باغ روی تو آییم و خانه برشکنیم
هزار خانه چو صحرا کنیم مردانه
صلاح دین تو چو ماهی و فارغی زین شرح
که فارغ است سر زلف حور از شانه

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چو مست روی توام ای حکیم فرزانه
به من نگر تو بدان چشم‌های مستانه
هوش مصنوعی: ای حکیم فرزانه، من دلخوش و شاداب به خاطر زیبایی چهره‌ات هستم؛ به من نگاه کن و ببین چشمان پر از عشق و سرخوشی‌ام را.
ز چشم مست تو پیچد دلم که دیوانه است
که جنس همدگر افتاد مست و دیوانه
هوش مصنوعی: از نگاه دلربای تو، دلم به تپش می‌افتد و این دیوانگی است. در واقع، مست بودن و دیوانه شدن، دو احساس متقابل و همزمان هستند که به یکدیگر پیوند خورده‌اند.
دل خراب مرا بین خوشی به من بنگر
که آفتاب نظر خوش کند به ویرانه
هوش مصنوعی: دل شکسته و خراب من را ببین و خوشی را در من مشاهده کن، مانند اینکه آفتاب بر ویرانه‌ای نظر نوازشی بیفکند.
بکن نظر که بدان یک نظر که درنگری
درخت‌های عجب سر کند ز یک دانه
هوش مصنوعی: نگاه کن که به خاطر یک نگاه چطور یک دانه می‌تواند درختان عجیب و بزرگی را به وجود آورد.
دو چشم تو عجمی ترک و مست و خون ریزند
که می‌زند عجمی تیرهای ترکانه
هوش مصنوعی: دو چشمان تو مانند تیرهایی هستند که از دلیلی غمگین و عاشقانه شلیک می‌شوند و در رنج و خونریزی غوطه‌ورند. این چشمان، با زیبایی و غم خاص خود، به دل‌های دیگران نیز نفوذ می‌کنند و زخم‌هایی برجا می‌گذارند.
مرا و خانه دل را چنان به یغما برد
که می‌دود حسنک پابرهنه در خانه
هوش مصنوعی: دل من و خانه‌ام را به‌گونه‌ای به یغما برده‌اند که مثل حسنک پابرهنه در خانه دویده‌ام.
به باغ روی تو آییم و خانه برشکنیم
هزار خانه چو صحرا کنیم مردانه
هوش مصنوعی: ما به باغ زیبایی تو می‌رویم و هر مانعی را از سر راه برمی‌داریم، به گونه‌ای که هزاران خانه را مثل بیابان ویران کنیم.
صلاح دین تو چو ماهی و فارغی زین شرح
که فارغ است سر زلف حور از شانه
هوش مصنوعی: خوبی و صلاح دین تو مانند ماهی است که در دریا قرار دارد و نسبت به این توضیحات بی‌خیال است. مثل اینکه سر زلف حوریان هیچ گاه از شانه‌ها جدا نمی‌شود و در آرامش خود غرق است.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۲۴۱۲ به خوانش حسین رستگار
غزل شمارهٔ ۲۴۱۲ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1392/03/27 18:05
امیر حسین طاهری

سلام و صلوات بر حضرت مولانا
هر غزل از آن جناب جرعه ای از ایمان به کام تشنگان معرفت است