غزل شمارهٔ ۲۴۱۰
مقام خلوت و یار و سماع و تو خفته
که شرم بادت از آن زلفهای آشفته
از این سپس منم و شب روی و حلقه یار
شب دراز و تب و رازهای ناگفته
برون پرده درند آن بتان و سوزانند
که لطفهای بتان در شب است بنهفته
به خواب کن همه را طاق شو از این جفتان
به سوی طاق و رواقش مرو به شب جفته
بدانک خلوت شب بر مثال دریایی است
به قعر بحر بود درهای ناسفته
رخ چو کعبه نما شاه شمس تبریزی
که باشدت عوض حجهای پذرفته
غزل شمارهٔ ۲۴۰۹: که بوده است تو را دوش یار و همخوابهغزل شمارهٔ ۲۴۱۱: دلم چو دیده و تو چون خیال در دیده
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
مقام خلوت و یار و سماع و تو خفته
که شرم بادت از آن زلفهای آشفته
هوش مصنوعی: در اینجا به حالتی اشاره شده که فرد در مکان خلوتی است و با محبوبش و موسیقی محشور است، اما محبوب در خواب است. سخن از آن است که در این وضعیت، باید خجالت بکشد از وضعیت نامنظم و پریشان زلفهایش. یعنی به نوعی به زیبایی و جذابیت او اشاره میکند که در این حالت ناخواسته و بیدلیل تحت تأثیر قرار میگیرد.
از این سپس منم و شب روی و حلقه یار
شب دراز و تب و رازهای ناگفته
هوش مصنوعی: پس از این، من تنها هستم، شب به حضور یار نزدیک است و این شب طولانی همراه با تب و رازهایی است که هنوز گفته نشدهاند.
برون پرده درند آن بتان و سوزانند
که لطفهای بتان در شب است بنهفته
هوش مصنوعی: آن معشوقان زیبا از پرده بیرون آمده و دلها را میسوزانند، زیرا محبت و لطف آنها در شب پنهان شده است.
به خواب کن همه را طاق شو از این جفتان
به سوی طاق و رواقش مرو به شب جفته
هوش مصنوعی: به خواب ببرد همه را، از این دو نفر جدا شو و به سوی سقف و گلهای زیبایش برو. در شب، جفتها را رها کن.
بدانک خلوت شب بر مثال دریایی است
به قعر بحر بود درهای ناسفته
هوش مصنوعی: بدان که سکوت و آرامش شب مانند دریایی است که در عمق آن درهایی گشوده نشده وجود دارد.
رخ چو کعبه نما شاه شمس تبریزی
که باشدت عوض حجهای پذرفته
هوش مصنوعی: صورتت مانند کعبه است، ای شاه شمس تبریزی، که بر اثر وجود تو، ارزش زیارتهای پذیرفته شده تغییر میکند.