غزل شمارهٔ ۲۴۰۹
که بوده است تو را دوش یار و همخوابه
که از خوی تو پر از مشک گشت گرمابه
چو شانه سنگ ز عشق تو شاخ شاخ شدهست
پریت خوانده به حمام و کردهات لابه
چو شانه زلف تو را دید شد هر انگشتش
دلیل و آلت تهلیل همچو سبابه
ز نور روی تو پر گشت خلوت حمام
که جمله قبه زجاجی شدهست چون تابه
خمش که گل مثل آب از تو یافت صفا
که هر کی نسبت تو یافت گشت نسابه
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
که بوده است تو را دوش یار و همخوابه
که از خوی تو پر از مشک گشت گرمابه
هوش مصنوعی: دیروز معشوقهات در کنار تو بود و با هم همبستر شدید، بهطوری که بخار عطر و بوی خوبت فضا را پر کرده بود.
چو شانه سنگ ز عشق تو شاخ شاخ شدهست
پریت خوانده به حمام و کردهات لابه
هوش مصنوعی: چونکه عشق تو مانند سنگی است که شانهاش را شکاف داده و به تو به عنوان یک پری اشاره کردهاند و در حمام از تو درخواست کمک کردهاند.
چو شانه زلف تو را دید شد هر انگشتش
دلیل و آلت تهلیل همچو سبابه
هوش مصنوعی: زمانی که شانه زلف تو را مشاهده کرد، هر یکی از انگشتانش به نوعی نشانه و وسیلهای برای تعریف و تمجید از تو شد، مانند انگشت اشاره که بر نشانهای تأکید میکند.
ز نور روی تو پر گشت خلوت حمام
که جمله قبه زجاجی شدهست چون تابه
هوش مصنوعی: از نوری که بر چهرهات میتابد، فضای حمام پر شده است، بهطوری که همه چیز شفاف و همچون یک ظرف شیشهای به نظر میرسد.
خمش که گل مثل آب از تو یافت صفا
که هر کی نسبت تو یافت گشت نسابه
هوش مصنوعی: وقتی گل آرامش و زیبايی را از تو به دست آورد، هر کسی که به تو نسبت داده شود، به نوعی شبیه تو خواهد شد و از صفای وجودت بهرهمند خواهد گردید.