گنجور

غزل شمارهٔ ۲۳۷۵

سوی اطفال بیامد به کرم مادر روزه
مهل ای طفل به سستی طرف چادر روزه
بنگر روی ظریفش بخور آن شیر لطیفش
به همان کوی وطن کن بنشین بر در روزه
بنگر دست رضا را که بهاری است خدا را
بنگر جنت جان را شده پر عبهر روزه
هله ای غنچه نازان چه ضعیفی و چه یازان
چو رسن باز بهاری بجه از چنبر روزه
تو گلا غرقه خونی ز چیی دلخوش و خندان
مگر اسحاق خلیلی خوشی از خنجر روزه
ز چیی عاشق نانی بنگر تازه جهانی
بستان گندم جانی هله از بیدر روزه

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلاتن (رمل مثمن مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سوی اطفال بیامد به کرم مادر روزه
مهل ای طفل به سستی طرف چادر روزه
هوش مصنوعی: مادر در این روز روزه گرفته است و به خاطر محبتش به بچه و دلسوزی برای او، از او می‌خواهد که کمی صبر کند و به آرامی به سمت چادر برود.
بنگر روی ظریفش بخور آن شیر لطیفش
به همان کوی وطن کن بنشین بر در روزه
هوش مصنوعی: به زیبایی و لطافت چهره‌اش نگاه کن و از شیرینی آن لذت ببر، در همان محله و دیاری که تعلق داری، در کنار درب خانه‌ات آرام بگیر.
بنگر دست رضا را که بهاری است خدا را
بنگر جنت جان را شده پر عبهر روزه
هوش مصنوعی: به دقت نگاه کن به دست رضا که نشان از رحمت و نعمت الهی دارد؛ و به بهشت جانت توجه کن که در روزهای پرعبور و سخت، پر از آرامش و زیبایی است.
هله ای غنچه نازان چه ضعیفی و چه یازان
چو رسن باز بهاری بجه از چنبر روزه
هوش مصنوعی: ای غنچه‌های زیبا، چقدر لطیف و نازک هستید! شما مانند بندهای بهاری هستید که می‌خواهید از چنبره‌ی روزهای سخت و سنگین رهایی یابید.
تو گلا غرقه خونی ز چیی دلخوش و خندان
مگر اسحاق خلیلی خوشی از خنجر روزه
هوش مصنوعی: تو در دنیای پر از درد و رنج غرق شده‌ای، اما چگونه می‌توانی شاد و خندان باشی؟ مگر می‌شود که خوشی واقعی در میان درد و سختی‌ها وجود داشته باشد؟
ز چیی عاشق نانی بنگر تازه جهانی
بستان گندم جانی هله از بیدر روزه
هوش مصنوعی: از عشق نان و زندگی غافل شو و به زیبایی‌های جهان نگاه کن، زندگی مانند برداشت تازه‌ای از گندم است؛ پس بی‌خود و بی‌دلیل از خواب بیدار شو.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۲۳۷۵ به خوانش عندلیب