گنجور

غزل شمارهٔ ۲۳۴۰

چنین می‌زن دو دستک تا سحرگاه
که در رقص است آن دلدار و دلخواه
همی‌گو آنچ می‌دانم من و تو
ولی پنهان کنش در ذکر الله
فغان کردن ز شیر حق بیاموز
نکردی آه پرخون جز که در چاه
درآ چون شیر و پنجه بر جهان زن
چه جنبانی به دستان دم چو روباه
ز بس پیوستگی بیگانه باشیم
سلامم زان نکردی بر سر راه
چو قرآن را نداند جز که قربان
بیا قربان شو اندر عید این شاه
شبی که عشق باشد میهمانم
ببینم بدر را بی‌اول ماه

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چنین می‌زن دو دستک تا سحرگاه
که در رقص است آن دلدار و دلخواه
هوش مصنوعی: تا صبح، چنین با دستان خود نوا می‌زنم که محبوب و دلنشینم در رقص است.
همی‌گو آنچ می‌دانم من و تو
ولی پنهان کنش در ذکر الله
هوش مصنوعی: می‌گوید آنچه را که من و تو می‌دانیم، اما بهتر است آن را در یاد خدا پنهان کنیم.
فغان کردن ز شیر حق بیاموز
نکردی آه پرخون جز که در چاه
هوش مصنوعی: تسلیم نشو و از حقیقت نترس. تنها فریاد زدن و ناله کردن دردی را دوا نمی‌کند و بیشتر به جایی نمی‌رسد؛ در نهایت فقط به افسوس و غم بدل می‌شود.
درآ چون شیر و پنجه بر جهان زن
چه جنبانی به دستان دم چو روباه
هوش مصنوعی: به میدان وارد شو و با قدرت و شجاعت خود به دنیا ضربه بزن. چه تأثیری می‌توانی با دستانت ایجاد کنی، مانند دمی که روباه به حرکت در می‌آورد.
ز بس پیوستگی بیگانه باشیم
سلامم زان نکردی بر سر راه
هوش مصنوعی: چون ما مدت‌هاست که با هم آشنا نیستیم، بنابراین تو سلامی به من نکردی وقتی که بر سر راه همدیگر قرار گرفتیم.
چو قرآن را نداند جز که قربان
بیا قربان شو اندر عید این شاه
هوش مصنوعی: هر کسی که قرآن را نمی‌فهمد، بهتر است که قربانی کند و در روز عید این پادشاه قربانی شود.
شبی که عشق باشد میهمانم
ببینم بدر را بی‌اول ماه
هوش مصنوعی: شبی که عشق در آن حضور دارد، می‌خواهم تا زیبایی ماه را ببینم، حتی اگر اول ماه نباشد.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۲۳۴۰ به خوانش عندلیب