غزل شمارهٔ ۲۳۳۸
بیا دل بر دل پردرد من نه
بیا رخ بر رخان زرد من نه
تویی خورشید وز تو گرم عالم
یکی تابش بر آه سرد من نه
چو مهره توست مهر جمله دلها
بر این نطع هوای نرد من نه
بیار آن معجز هر مرد و زن را
به پیش دشمن نامرد من نه
به هر شرطی که بنهی من مطیعم
ولیکن شرط من درخورد من نه
کلاه لطف خود با تارک من
برای بوش و بردابرد من نه
از آن گردی که از دریا برآری
بیار آن گرد را بر گرد من نه
به هر باده نمیگردد سرم مست
به پیشم باده خوکرد من نه
خمش ای ناطقه بسیارگویم
سخن را پیش شاه فرد من نه
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بیا دل بر دل پردرد من نه
بیا رخ بر رخان زرد من نه
هوش مصنوعی: بیا و دلی را که پر از درد است به خودت نزدیک کن، اما در چهرهی زرد و نحیف من ننگر.
تویی خورشید وز تو گرم عالم
یکی تابش بر آه سرد من نه
هوش مصنوعی: در دنیای پرنور و گرم خورشید، فقط یک پرتوی تابان از وجود تو، میتواند سرمای دل مرا برطرف کند.
چو مهره توست مهر جمله دلها
بر این نطع هوای نرد من نه
هوش مصنوعی: چون تو مانند یک مهره هستی که همه دلها به تو وابستهاند، بر این صفحه که میدان بازی من است، هوای نرد بازی من را در نظر بگیر.
بیار آن معجز هر مرد و زن را
به پیش دشمن نامرد من نه
هوش مصنوعی: بیا آن معجزهای که هر مرد و زنی دارد، به پیش دشمن بیرحم من بیاور.
به هر شرطی که بنهی من مطیعم
ولیکن شرط من درخورد من نه
هوش مصنوعی: من هر شرطی که بگذاری، اطاعت میکنم، اما شرط من این است که به من توهین نشود.
کلاه لطف خود با تارک من
برای بوش و بردابرد من نه
هوش مصنوعی: کلاه محبتت را بر سر من بگذار تا از آن بهرهمند شوم و این محبت را با خود حمل کنم.
از آن گردی که از دریا برآری
بیار آن گرد را بر گرد من نه
هوش مصنوعی: اگر از دریا گرد و خاکی بلند کنی، آن را بیاور و دور من بپاش.
به هر باده نمیگردد سرم مست
به پیشم باده خوکرد من نه
هوش مصنوعی: من به هر نوشیدنیای مست نمیشوم، چراکه من به نوشیدن خاصی عادت کردهام.
خمش ای ناطقه بسیارگویم
سخن را پیش شاه فرد من نه
هوش مصنوعی: ای سخنگو، وقتی که زیاد صحبت میکنی، میخواهم بگویم که در حضور شاه هر کسی باید به اندازه و با احتیاط حرف بزند.

مولانا