گنجور

غزل شمارهٔ ۲۳۲۶

ای بر سر بازاری دستار چنان کرده
رو با دگران کرده ما را نگران کرده
ما را بگزیده لب کیم بر تو امشب
و آن خلوت چون شکر یا لب شکران کرده
با صدق ابوبکری چون جمله همه مکری
کو زهره که بشمارم این کرده و آن کرده
زهد از تو مباحی شد تسبیح صراحی شد
جان را که فلاحی شد با رطل گران کرده
جان شد چو کبوتر جان زوتر هله زوتر جان
ای تن تنتن کرده تن را همه جان کرده
از عشق شب زلفت آن ماه گدازیده
وز پرتو رخسارت خورشید فغان کرده
ای دفتر هر سری شمس الحق تبریزی
ای طرفه بغدادی ما را همدان کرده

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای بر سر بازاری دستار چنان کرده
رو با دگران کرده ما را نگران کرده
هوش مصنوعی: ای کسی که در میان بازار به سر می‌کنی و با تاجی بر سر داری، رفتارت با دیگران ما را نگران کرده است.
ما را بگزیده لب کیم بر تو امشب
و آن خلوت چون شکر یا لب شکران کرده
هوش مصنوعی: امشب لب‌های زیبا و دل‌نشین تو ما را تحت‌تأثیر قرار داده و فضای این شب برای ما شیرین و خوشایند است، مانند شکر.
با صدق ابوبکری چون جمله همه مکری
کو زهره که بشمارم این کرده و آن کرده
هوش مصنوعی: با صداقت ابوبکر، همه افراد شایسته و قابل اعتماد هستند. اما من کسی را نمی‌شناسم که بتوانم کارهای خوب و بدش را بشمارم و مقایسه کنم.
زهد از تو مباحی شد تسبیح صراحی شد
جان را که فلاحی شد با رطل گران کرده
هوش مصنوعی: زهد و پارسایی که از تو نشأت می‌گیرد، به اندازه‌ای آسان و بی‌دردسر شده که حالا به مانند تسبیحی در دست است. زندگی و روحی که به سعادت رسیده، حالا با گرانبها بودن خودش نیز ارزش بیشتری پیدا کرده است.
جان شد چو کبوتر جان زوتر هله زوتر جان
ای تن تنتن کرده تن را همه جان کرده
هوش مصنوعی: جان مانند کبوتر آزاد و سبکبال می‌شود، پس ای بدن! هر چه زودتر تصمیم بگیر و جان را از قید و بند تن رها کن.
از عشق شب زلفت آن ماه گدازیده
وز پرتو رخسارت خورشید فغان کرده
هوش مصنوعی: عشق به موهای تاریک تو باعث شده که آن ماه هم آب شود و از نور چهره‌ات خورشید هم ناله می‌کند.
ای دفتر هر سری شمس الحق تبریزی
ای طرفه بغدادی ما را همدان کرده
هوش مصنوعی: ای دفتر هر که در خود رازی دارد، ای زیبایی بغداد که ما را دلبسته همدان کرده‌ای.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۲۳۲۶ به خوانش عندلیب