اطلاعات
وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
این کیست این این کیست این شیرین و زیبا آمده
سرمست و نعلین در بغل در خانه ما آمده
هوش مصنوعی: این شخص کیست که با زیبایی و جذابیتش در خانه ما آمده و به نظر میرسد که پر از شادی و خوشحالی است؟ او با نعلین در دستش به خانه ما وارد شده است.
خانه در او حیران شده اندیشه سرگردان شده
صد عقل و جان اندر پیش بیدست و بیپا آمده
هوش مصنوعی: در اینجا صحبت از حالتی است که در آن فرد در خود و در افکارش گیج و سردرگم شده است. خانه نماد ذهن اوست که در آن افکار و احساسات مختلف به شدت مشغول و حیران هستند. عقل و جان او، به عنوان نمایندهٔ ذهن و روح، نیز به همراه تمامی افکارش در وضعیتی نامشخص و سردرگم به سر میبرند، بهگونهای که در این وضعیت، او نمیتواند تصمیمی بگیرد یا قدمی بردارد.
آمد به مکر آن لعل لب کفچه به کف آتش طلب
تا خود که را سوزد عجب آن یار تنها آمده
هوش مصنوعی: دوست من با زیبایی خاص و فریبندهای وارد شد و در حالی که لبی سرخ و دلربا داشت، گویی بهطور خاص برای به آتش کشیدن دلها آمده بود. واقعاً عجیب است که این یار، به تنهایی چنین قدرتی دارد.
ای معدن آتش بیا آتش چه میجویی ز ما
والله که مکر است و دغا ای ناگه این جا آمده
هوش مصنوعی: ای آتشساز، چرا اینجا به دنبال آتش میگردی؟ قسم به خدا که این کار خدعه و نیرنگ است، چرا ناگهان به اینجا آمدهای؟
روپوش چون پوشد تو را ای روی تو شمس الضحی
ای کنج و خانه از رخت چون دشت و صحرا آمده
هوش مصنوعی: وقتی که رو پوشی بر تن کنی، ای چهرهات مانند شمس الضحی، خانه و مکان تو از زیباییات چون دشت و صحرا خواهد شد.
ای یوسف از بالای چه بر آب چه زد عکس تو
آن آب چه از عشق تو جوشیده بالا آمده
هوش مصنوعی: ای یوسف، چرا تصویر تو از آسمان بر سطح آب افتاده است؟ این آب که به خاطر عشق تو به جوش آمده، در واقع نشاندهنده احساسات عمیق و شور و شوقی است که نسبت به تو وجود دارد.
شاد آمدی شاد آمدی جادو و استاد آمدی
چون هدهد پیغامبری از پیش عنقا آمده
هوش مصنوعی: به خوشحالی و شادابی وارد شدی، همچون هدهدی که پیامآور است و از دنیای افسانهای به ما پیامی آورده.
ای آب حیوان در جگر هر جور تو صد من شکر
هر لحظهای شکلی دگر از رب اعلا آمده
هوش مصنوعی: ای آب حیات، در دل هر موجودی، تو مثل صد من شکر هستی و هر لحظه به شکلی جدید و متفاوت از خداوند بر ما نازل میشوی.
ای دلنواز و دلبری کاندر نگنجی در بری
ای چشم ما از گوهرت افزون ز دریا آمده
هوش مصنوعی: ای دلنواز و جذاب که نمیتوانم تو را در هیچ مرزی محدود کنم، ای چشمان ما که زیباییات از دریا هم بیشتر است.
چرخ و زمین آیینهای وز عکس ماه روی تو
آن آینه زنده شده و اندر تماشا آمده
هوش مصنوعی: آسمان و زمین مانند آینهای هستند که تصویر زیبای ماه را منعکس میکنند. این آینه به زندگی درآمده و حالا در حال تماشا و لذت بردن از این تصویر است.
خاموش کن خاموش کن از راه دیگر جوش کن
ای دود آتشهای تو سودای سرها آمده
هوش مصنوعی: دود آتشهای تو که موجب آرزوها و افکار عمیق شده، حالا باید خاموش شود و از راه دیگری شعلهور گردد.
حاشیه ها
ای کنج خانه از رخت چون دشت و صحرا آمده
در پایان کتاب طیبات سعدی در این نسخه نوشته شده به تاریخ 934 هجری قمری در شیراز این ابیات مولانا با این شرح آمده است (بعضی کلمات را نتوانستم درست بخوانم که عموما چون صفات شیخ و مولانا بودند میتوانستم حذفشان کنم):
تمام شد کتاب طیبات از واردات شیخ ... سعدی که با وجود فیوضات الهی و کمالات نامتناهی ارثی فطری همیشه از اجله عرفا و اولیاء حاضر و غایب استمداد معارف و حقایق میفرمودهاند و فواید ... ایشان استفاضه میفرمودهاند چنانچه روزی بر در خانه سلطان العشاق ... مولانا جلال الدین محمد رومی قدس الله سره میگذشتهاند و آن حضرت با کمال وجد و حال در سماع بودهاند و شعلهٔ آتش عشق و محبت از فلک اعلی گذشته. پس به طریق ادب و استفاده گنجهٔ انسش به دست و کفش به زیر نعل نهاده به دهلیز خانه آتش جویان و شی لله گویان ایستادهاند. چون حضرت شاه رومی از این معنی واقغ گشتهاند در اثنای سماع این غزل بدیهه در جواب حضرت شیخ مصلحالدین فرمودهاند:
این کیست این این کیست این شیرین و زیبا آمده
سرمست و نعلین در بغل در خانه ما آمده
خانه در او حیران شده اندیشه سرگردان شده
صد عقل و جان اندر پیش بیدست و بیپا آمده
آمد به مکر آن لعل لب کفچه به کف آتش طلب
تا خود که را سوزد عجب آن یار تنها آمده
ای معدن آتش بیا آتش چه میجویی ز ما
والله که مکر است و دغا ای ناگه این جا آمده
1403/08/03 00:11
افسانه چراغی
جناب سهراب پورناظری این غزل شورانگیز را زیبا و مستانه اجرا کردهاند.