گنجور

غزل شمارهٔ ۲۲۶۵

الیوم من الوصل نسیم و سعود
الیوم اری الحب علی العهد فعودوا
رفته‌ست رقیب و بر آن یار نبود او
بی‌زحمت دشمن دم عشاق شنود او
یا قلب ابشرک به وصل و رحیق
ما فاتک من دهرک الیوم یعود
شکر است عدو رفته و ما همدم جامیم
ما سرخ و سپید از طرب و کور و کبود او
یا حب حنا نیک تجلیت بوصل
الروح فدا روحک بالروح تجود
ما را که برای دل حساد جفا گفت
امروز چو خلوت شد ما را بستود او
هذا قمر قد غلب الشمس بنور
من طالعه الیوم علی الشمس یسود
امروز نقاب از رخ خود ماه برانداخت
بر طلعت خورشید و مه و زهره فزود او
ما اکثر ما قد خفض العیش به هجر
للعیش من الیوم نهوض و صعود
پیوسته ز خورشید ستاند مه نو نور
این مه که به خورشید دهد نور چه بود او
یا قلب تمتع و طب ان شکورا
الحب شفیق لک و الله ودود
این دم سپه عشق چه خوش دست گشادند
چون یک گره از طره پربند گشود او
الحب الی المجلس والله سقانا
و السکر من القهوه کالدهر ولود
آن غم که ز عشاق بسی گرد برآورد
بیرون ز در است این دم و از بام فرود او
الیوم من العیش لقاء و شفا
الیوم من السکر رکوع و سجود
آن ساغر لاغرشده را داروی دل ده
دیر است که محروم شد از ذوق وجود او
یا قوم الی العشق انیبوا و اجیبوا
لما کتب الله علی العشق خلود
امروز صلا می‌زند این خفته دلان را
آن عشق سماوی که نخفت و نغنود او
العشق من الکون حیات و لباب
و العیش سوی العشق قشور و جلود
هر دوست که از عشق به دنیات کشاند
خود دشمن تو او است یقین دان و حسود او
لا تنطق فی العشق و یکفیک انین
فالمخلص للعاشق صبر و جحود
بس کن تو مگو هیچ که تا اشک بگوید
دل خود چو بسوزد بدهد بوی چو عود او

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

الیوم من الوصل نسیم و سعود
الیوم اری الحب علی العهد فعودوا
هوش مصنوعی: امروز نسیم وصال است و به آسمان می‌پیچد. امروز عشق را بر عهد و پیمان می‌بینم، پس بازگردید.
رفته‌ست رقیب و بر آن یار نبود او
بی‌زحمت دشمن دم عشاق شنود او
هوش مصنوعی: برگشته رقیب و آن معشوق حضور نداشت، او بدون زحمت از دشمن شنید که عاشقان چه می‌گویند.
یا قلب ابشرک به وصل و رحیق
ما فاتک من دهرک الیوم یعود
هوش مصنوعی: ای دل، شاد باش که به وصال و شراب دست یافته‌ای، آنچه از روزگارت بر تو گذشته، امروز بازمی‌گردد.
شکر است عدو رفته و ما همدم جامیم
ما سرخ و سپید از طرب و کور و کبود او
هوش مصنوعی: دشمن رفته و ما اکنون در کنار یکدیگر می‌نشینیم و از زیستن لذت می‌بریم. ما از شادی رنگ‌های مختلفی داریم؛ قرمز و سفید به خاطر خوشحالی و همچنین کور و کبود به خاطر حال و هوای آن شخص.
یا حب حنا نیک تجلیت بوصل
الروح فدا روحک بالروح تجود
هوش مصنوعی: عشق تو مانند حنا است که از زیبایی و خوشبویی پر است و وصل به روح تو را در بر می‌گیرد. فدای جان تو، که با عشق و محبت خود گرانبها می‌باشی.
ما را که برای دل حساد جفا گفت
امروز چو خلوت شد ما را بستود او
هوش مصنوعی: امروز که او در خلوت قرار گرفت، با کلمات دلنشین و محبت‌آمیز به تمجید و ستایش ما پرداخت، در حالی که قبلاً به خاطر حسادت نسبت به دل ما، رفتار ناپسندی با ما داشت.
هذا قمر قد غلب الشمس بنور
من طالعه الیوم علی الشمس یسود
هوش مصنوعی: این قمر امروز با نوری که از سینه‌اش می‌تابد، بر خورشید غلبه کرده و بر آن تسلط یافته است.
امروز نقاب از رخ خود ماه برانداخت
بر طلعت خورشید و مه و زهره فزود او
هوش مصنوعی: امروز ماه از روی خود نقاب برداشت و زیبایی‌اش را نشان داد و بر شکوه خورشید و زیبایی زهره افزود.
ما اکثر ما قد خفض العیش به هجر
للعیش من الیوم نهوض و صعود
هوش مصنوعی: بیشتر ما به دلیل جدایی، از زندگی گذشته‌امان رنج می‌بریم و اکنون زمان آن رسیده که برای بهبود و پیشرفت تلاش کنیم.
پیوسته ز خورشید ستاند مه نو نور
این مه که به خورشید دهد نور چه بود او
هوش مصنوعی: ماه نو همیشه از خورشید نور می‌گیرد. این ماه که به خورشید نور می‌بخشد، چه چیزی است؟
یا قلب تمتع و طب ان شکورا
الحب شفیق لک و الله ودود
هوش مصنوعی: ای دل، از عشق بهره ببر و شکرگزار باش، زیرا عشق نسبت به تو مهربان است و خداوند نیز دوستدار توست.
این دم سپه عشق چه خوش دست گشادند
چون یک گره از طره پربند گشود او
هوش مصنوعی: این لحظه عاشقانه چقدر زیباست که گره‌ای مانند گره‌ی موی پرپشتی، باز شد و رها گردید.
الحب الی المجلس والله سقانا
و السکر من القهوه کالدهر ولود
هوش مصنوعی: عشق ما به گردهمایی است و خداوند در این مجالس به ما نوشیدنی داده است و سرخوشی حاصل از قهوه همواره مثل زمان‌های گذشته به ما می‌رسد.
آن غم که ز عشاق بسی گرد برآورد
بیرون ز در است این دم و از بام فرود او
هوش مصنوعی: غم و اندوهی که بسیاری از عاشقان را به شدت تحت تأثیر قرار داده، حالا دارد از در بیرون می‌آید و از بالای بام پایین می‌آید.
الیوم من العیش لقاء و شفا
الیوم من السکر رکوع و سجود
هوش مصنوعی: امروز روزی است برای لذت بردن و بهبودی، امروز روزی است برای پرستش و نیایش در حال سرخوشی.
آن ساغر لاغرشده را داروی دل ده
دیر است که محروم شد از ذوق وجود او
هوش مصنوعی: ساغر لاغر و خالی را به دل‌داریم خوبتی بده، چرا که مدتی است از وجود او بی‌بهره‌ایم.
یا قوم الی العشق انیبوا و اجیبوا
لما کتب الله علی العشق خلود
هوش مصنوعی: ای قوم، به عشق روی آورید و پاسخ دهید به آنچه خداوند درباره جاودانگی عشق نوشته است.
امروز صلا می‌زند این خفته دلان را
آن عشق سماوی که نخفت و نغنود او
هوش مصنوعی: امروز صدای آن عشق آسمانی به دل‌های خفته و بی‌خبر می‌رسد؛ عشق دیگری که هرگز خفته و بی‌خبر نبوده است.
العشق من الکون حیات و لباب
و العیش سوی العشق قشور و جلود
هوش مصنوعی: عشق جان و حقیقت زندگی است و زندگی بدون عشق تنها ظاهری بی‌محتوا و پوسته‌ای خالی از ارزش است.
هر دوست که از عشق به دنیات کشاند
خود دشمن تو او است یقین دان و حسود او
هوش مصنوعی: هر دوستی که به خاطر عشق به دنیا تو را از راه درست منحرف کند، به یقین دشمن توست و باید بدانی که او حسود است.
لا تنطق فی العشق و یکفیک انین
فالمخلص للعاشق صبر و جحود
هوش مصنوعی: در عشق، نیازی به سخن گفتن نیست و فقط صدای آه و ناله کافیست؛ زیرا کسی که صادقانه عاشق است، باید صبر و تحمل داشته باشد.
بس کن تو مگو هیچ که تا اشک بگوید
دل خود چو بسوزد بدهد بوی چو عود او
هوش مصنوعی: سکوت کن و چیزی نگو، زیرا دل در خاموشی به قدری می‌سوزد که اشک‌ها خود به خود جاری می‌شوند و سپس مانند بویی خوش و عطرین منتشر می‌شوند.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۲۲۶۵ به خوانش عندلیب