غزل شمارهٔ ۲۲۴۹
به وقت خواب بگیری مرا که هین برگو
چو اشتهای سماعت بود بگهتر گو
چو من ز خواب سر و پای خویش گم کردم
تو گوش من بگشایی که قصه از سر گو
چو روی روز نهان شد به زیر طره شب
بگیریم که از آن طره معنبر گو
فتاده آتش خواب اندر این نیستانها
تو آمده که حدیث لب چو شکر گو
و آنگهی به یکی بار کی شوی قانع
غزل تمام کنم گوییم مکرر گو
بیا بگو چه کنی گر ز خوابناکی خویش
به تو بگوید لالا برو به عنبر گو
از آنچ خوردهای و در نشاط آمدهای
مرا از آن بخوران و حدیث درخور گو
ز من چو میطلبی مطربی مستانه
تو نیز با من بیدل ز جام و ساغر گو
من این به طیبت گفتم وگر نه خاک توام
مرا مبارک و قیماز خوان و سنجر گو
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
به وقت خواب بگیری مرا که هین برگو
چو اشتهای سماعت بود بگهتر گو
هوش مصنوعی: در زمان خواب مرا بخوان، که اگر بخواهی بشنوی، با شوق و اشتیاق بیشتری حرف بزن.
چو من ز خواب سر و پای خویش گم کردم
تو گوش من بگشایی که قصه از سر گو
هوش مصنوعی: وقتی که من از خواب بیدار شدم و نخست خودم را گم کردم، تو به من گوش بده و داستان را دوباره برایم بگو.
چو روی روز نهان شد به زیر طره شب
بگیریم که از آن طره معنبر گو
هوش مصنوعی: زمانی که روز در سایه شب پنهان میشود، از زیباییهای آن شب بهرهبرداری میکنیم و دربارهاش سخن میگوییم.
فتاده آتش خواب اندر این نیستانها
تو آمده که حدیث لب چو شکر گو
هوش مصنوعی: در این نیستانها آتش خواب و خیال افتاده است، تو به اینجا آمدهای تا داستان شیرین لبها را بگویی.
و آنگهی به یکی بار کی شوی قانع
غزل تمام کنم گوییم مکرر گو
هوش مصنوعی: بگذار تا یک بار برایت قانع شوم، بگذار غزل را تمام کنم و بگویم که بارها تکرار کن.
بیا بگو چه کنی گر ز خوابناکی خویش
به تو بگوید لالا برو به عنبر گو
هوش مصنوعی: بیا بگو چه هستندی، اگر خواب و خیالهایت به تو بگوید که برو و به خوشبختیات فکر کن.
از آنچ خوردهای و در نشاط آمدهای
مرا از آن بخوران و حدیث درخور گو
هوش مصنوعی: از چیزی که تناول کردهای و سر شوق آمدهای، مرا هم از آن بچشان و داستانی که مناسب این حال است بگو.
ز من چو میطلبی مطربی مستانه
تو نیز با من بیدل ز جام و ساغر گو
هوش مصنوعی: وقتی از من میخواهی که بزنم، تو هم بیپروا و شاداب با من همراه باش و دربارهی جام و میگساری صحبت کن.
من این به طیبت گفتم وگر نه خاک توام
مرا مبارک و قیماز خوان و سنجر گو
هوش مصنوعی: من این را به خاطر طیبتم بیان کردم، در غیر این صورت، من خاک تو هستم و این خاک برای من ارزشمند است. مرا به نام قیماز و سنجر صدا بزن.