غزل شمارهٔ ۲۲۴۰
ننشیند آتشم چو ز حق خاست آرزو
زین سو نظر مکن که از آن جاست آرزو
تردامنم مبین که از آن بحر تر شدم
گر گوهری ببین که چه دریاست آرزو
شست حق است آرزو و روح ماهی است
صیاد جان فداست چه زیباست آرزو
چون این جهان نبود خدا بود در کمال
ز آوردن من و تو چه میخواست آرزو
گر آرزو کژ است در او راستی بسی است
نی کز کژی و راست مبراست آرزو
آن کان دولتی که نهان شد به نام بد
آن چیست کژ نشین و بگو راست آرزو
موری است نقب کرده میان سرای عشق
هر چند بیپر است و به پرواست آرزو
مورش مگو ز جهل سلیمان وقت او است
زیرا که تخت و ملک بیاراست آرزو
بگشای شمس مفخر تبریز این گره
چیزی است کو نه ماست و نه جز ماست آرزو
غزل شمارهٔ ۲۲۳۹: رفتم به کوی خواجه و گفتم که خواجه کوغزل شمارهٔ ۲۲۴۱: هان، ای جمال دلبر، ای شاد وقت تو
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ننشیند آتشم چو ز حق خاست آرزو
زین سو نظر مکن که از آن جاست آرزو
هوش مصنوعی: آتش شوق من به عشق، نمیتواند آرام بگیرد. وقتی آرزو از جانب حق خواسته شد، دیگر به سوی گذشته نگاه نکن، زیرا آنجا هم آرزو وجود دارد.
تردامنم مبین که از آن بحر تر شدم
گر گوهری ببین که چه دریاست آرزو
هوش مصنوعی: به ظاهر، من دارای ظاهری سادهام، اما درون من مانند دریا غنی و پر از آرزوهاست. اگر به عمق وجود من نگاه کنی، گویی که در دریایی از خواستهها و آرزوها غوطهور شدهام.
شست حق است آرزو و روح ماهی است
صیاد جان فداست چه زیباست آرزو
هوش مصنوعی: آرزوهای انسان مانند آبی است که جانش را شست و شو میدهد و روح او را زنده میکند، همچنین دلباختگی به این آرزوها زیبایی خاصی دارد.
چون این جهان نبود خدا بود در کمال
ز آوردن من و تو چه میخواست آرزو
هوش مصنوعی: این دنیا تنها به خاطر وجود خداست و در نهایت تمام وجود ما به خواستهای که او داشت بازمیگردد.
گر آرزو کژ است در او راستی بسی است
نی کز کژی و راست مبراست آرزو
هوش مصنوعی: اگر آرزوها نامناسب و نادرست باشند، در آنها حقیقت و واقعیت زیادی وجود دارد؛ زیرا آرزوها هرگز کاملاً از کژی و نادرستی خالی نیستند.
آن کان دولتی که نهان شد به نام بد
آن چیست کژ نشین و بگو راست آرزو
هوش مصنوعی: نزدیک به حالتی اشاره دارد که یک نوع خوشبختی یا ثروتی به صورت پنهان وجود دارد، اما به اشتباه به نام بدی شناخته میشود. اینجا از شخص خواسته میشود که در مورد آن صحبت کند و به بیان آرزوهای صادقانهاش بپردازد.
موری است نقب کرده میان سرای عشق
هر چند بیپر است و به پرواست آرزو
هوش مصنوعی: موری در دل عشق نفوذ کرده است، هر چند که فاقد بال است و خواستهاش محتاطانه است.
مورش مگو ز جهل سلیمان وقت او است
زیرا که تخت و ملک بیاراست آرزو
هوش مصنوعی: هرگز از نادانیهای سلیمان نگو، زیرا زمانی که او به قدرت و تاج و تخت خود دست یافت، آرزوها تحقق پیدا کرد.
بگشای شمس مفخر تبریز این گره
چیزی است کو نه ماست و نه جز ماست آرزو
هوش مصنوعی: شمس، افتخار تبریز، این راز را بگشایید؛ این موضوع چیزی است که نه متعلق به ماست و نه جدا از ماست، بلکه آرزو و خواستهای عمیق است.
حاشیه ها
1396/11/23 09:01
نادر..
زین سو نظر مکن که از آن جاست آرزو...
1403/10/01 10:01
سامان سامانی
صیادِ جان فداست، چه زیباست آرزو.
صیاد، صیادیست که باید جان فدایش کرد و ضرب شست او به ماهی روح چه زیباست.