گنجور

غزل شمارهٔ ۲۲۲۵

شکر ایزد را که دیدم روی تو
یافتم ناگه رهی من سوی تو
چشم گریانم ز گریه کند بود
یافت نور از نرگس جادوی تو
بس بگفتم: «کو وصال و کو نجاح؟»
برد این کو کو مرا در کوی تو
از لب اقبال و دولت بوسه یافت
این لبان خشک مدحت گوی تو
تیر غم را اسپری مانع نبود
جز زره‌هایی که دارد موی تو
آسمان جاهی که او شد فرش تو
شیرمردی کو شود آهوی تو
شاد بختی که غم تو قوت اوست
پهلوانی کو فتد پهلوی تو
جست و جویی در دلم انداختی
تا ز جست و جو روم در جوی تو
خاک را هایی و هویی کی بدی
گر نبودی جذب‌ های و هوی تو؟!
آب دریا تا به کعب آید ورا
کو بیابد بوسه بر زانوی تو
بس! که تا هر کس رود بر طبع خویش
جمله خلقان را نباشد خوی تو

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شکر ایزد را که دیدم روی تو
یافتم ناگه رهی من سوی تو
هوش مصنوعی: سپاسگزار خداوند هستم که صورت تو را دیدم و ناگهان راهی به سمت تو پیدا کردم.
چشم گریانم ز گریه کند بود
یافت نور از نرگس جادوی تو
هوش مصنوعی: چشم‌های من از گریه پر از اشک هستند، اما با نگاه تو که مانند جادوی نرگس است، نور و روشنی را پیدا کرده‌اند.
بس بگفتم: «کو وصال و کو نجاح؟»
برد این کو کو مرا در کوی تو
هوش مصنوعی: من بارها از دوری و گمگشتگی در جستجوی وصال و کامیابی تو گفتم و هر بار نام تو را بر زبان آوردم. اکنون چه کسی می‌تواند مرا به دیدار تو در کوی‌ات برساند؟
از لب اقبال و دولت بوسه یافت
این لبان خشک مدحت گوی تو
هوش مصنوعی: این لبان که خشک و بی‌حال بودند، به برکت شانس و موفقیت، بوسه‌ای را دریافت کردند که تو توصیف‌کننده‌ی آن هستی.
تیر غم را اسپری مانع نبود
جز زره‌هایی که دارد موی تو
هوش مصنوعی: غم همچون تیری است که هیچ حفاظی نمی‌تواند آن را متوقف کند، جز زره‌هایی که از موهای تو ساخته شده است. یعنی عشق و زیبایی تو تنها چیزی است که می‌تواند از آسیب‌های غم و ناراحتی جلوگیری کند.
آسمان جاهی که او شد فرش تو
شیرمردی کو شود آهوی تو
هوش مصنوعی: در آسمان، جایی که او حضور دارد، فرش وجود تو قرار گرفته است. آن مرد شجاعی که می‌تواند به راحتی به آهوی تو تبدیل شود.
شاد بختی که غم تو قوت اوست
پهلوانی کو فتد پهلوی تو
هوش مصنوعی: شخصی که خوشبخت است و غم تو به او نیرو می‌بخشد، مانند یک پهلوان است که در کنار تو قرار می‌گیرد.
جست و جویی در دلم انداختی
تا ز جست و جو روم در جوی تو
هوش مصنوعی: در دلم حس کنجکاوی و جستجو به وجود آوردی، به طوری که حالا تنها به دنبال تو می‌گردم.
خاک را هایی و هویی کی بدی
گر نبودی جذب‌ های و هوی تو؟!
هوش مصنوعی: اگر تو جذب جاذبه‌ها و سر و صداهای دنیا نمی‌شدی، آیا آن خاک را هم به تو می‌دادند؟
آب دریا تا به کعب آید ورا
کو بیابد بوسه بر زانوی تو
هوش مصنوعی: اگر آب دریا تا به زانو برسد، او را کجا می‌توان پیدا کرد تا او را ببوسد.
بس! که تا هر کس رود بر طبع خویش
جمله خلقان را نباشد خوی تو
هوش مصنوعی: هر کسی طبق سلیقه و طبع خود رفتار می‌کند و این باعث می‌شود که در میان مردم، ویژگی‌های خودت را کمتر ببینی.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۲۲۲۵ به خوانش علیرضا بخشی زاده روشنفکر
غزل شمارهٔ ۲۲۲۵ به خوانش کیوان عاروان
غزل شمارهٔ ۲۲۲۵ به خوانش زهرا ذوالقدر
غزل شمارهٔ ۲۲۲۵ به خوانش عندلیب

آهنگ ها

این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟

"Rumi, Act I: Shams and Rumi"
با صدای همایون شجریان (آلبوم Abdi: Rumi)

حاشیه ها

1395/03/29 12:05
روفیا

در کانال aramgroup@ اجرای عروسکی دیدار شمس و مولانا در تالار حافظ شیراز در معرض دید است، با ابیاتی از این غزل و سایر اشعار شمس و مولانا،
بسیار شورانگیز است، شور و جذبه یک دیدار توصیف ناپذیر میان دو عاشق بیقرار را به بهترین صورت به نمایش میگذارد، هر بار که تماشا میکنم به پهنای صورتم اشک می ریزم، زهی هنر، زهی فرهنگ، زهی فرهیختگی...
راستی موسیقی و آواز می تواند مکمل یک اثر ادبی باشد،
این غزل بدون این اجرا هرگز سیر تکامل خود را طی نمی کرد...
از حضور چنین هنرمندانی در این سرزمین به خودم و سرزمینم و فرهنگم می بالم...

1395/03/29 12:05
روفیا

مشابه این دیدار را دانته آلیگیری در کمدی الهی توصیف میکند،
چنان نور ابدی آدمی را احاطه میکند و همزمان بی پروایی به آدمی میدهد تا چنان در آن نور خیره شود که بینایی اش در آن نور بسوزد و محو شود...
O grace abounding and allowing me to dare to fix my gaze on the Eternal Light, so deep my vision was consumed in it!

1395/07/16 12:10
روفیا

جست و جویی در دلم انداختی...
دوست با ما چنین می کند...
جست و جو در دل می اندازد...

1395/07/16 17:10
رنگارنگ

به جان دوست، که گر دوست در برم باشد
هزار دشمن اگر بر سرند، غم نخورم

1396/06/01 20:09
بنفشه رضایی

فکر کنم اون بیت خاک را هایی و هویی کی بدی.... باید مصراع دومش باشه گر نبودی جذبه های ''هو'' ی تو

خیلی معنی لطیف تری داره
یعنی اسم هو خدا جذبه هایی داره که به خاک وجود آدم های و هم میده
منبع ندارم، از ذهن خودم عرض کردم

1396/06/01 20:09
بنفشه رضایی

جمله آخر های و هو میده

1396/10/09 00:01
محمد

بلہ درستہ
نمایش عروسکی ساختہ شدہ توسط بہروز قریب پور در لحظہ ی دیدار شمس و مولوی از تعدادی از ابیات غزل استفادہ شدہ کہ واقعا انتخاب ابیات و صدای بی نظیر اساتید شجریان و معتمدی یک نمایش شاہ کار را درست کردی

1398/04/19 10:07
امبروزیا

اسپری یعنی چی؟

1398/05/17 06:08

پاشخ به پرسش امبروزیا، در باره کلمه ی اسپری در بیت
تیر غم را اسپری مانع نبود
جز زره هایی که دارد موی تو
اِسپَر (با کسر اول و فتح سوم) به معنی سپر است در پرابر تیر غم. شاعر در این بیت از اسامی سه نوع سِلاح رزمی استفاده کرده : تیر، سپر، و زره
و آن "ی" که به اسپر اضافه شده این مفهوم را می رساندکه هیچ سپر دیگری جز "زره های" "موی تو" مانع تیر غم نبود
احتمالا از زره مو نظر به گیسوان بافته داشته که مشابه حلقه های زنجیر است
سوال تان موجب قدردانی است

1398/07/06 18:10
سبا

میشه لطفا بیت اخر رو توضیح بدین

1399/05/23 11:07
S.K

سلام و درود خدمت دوستان گرامی
دوستان معنی این بیت چیست؟
" بس بگفتم کو وصال و کو نجاح / برد این کو کو مرا در کوی تو "
با سپاس فراوان

1399/09/04 12:12
سحر

سلام اگر کسی معنی کلمه ورا رو میدونه ممنون میشم بگه
معنی کلمه ورا چی هست؟

1402/09/12 14:12
فاطمه دِل سَبُک (مهر۱۳۲۵ - تیر۱۴۰۲/یزد)

وُرا: او را

1399/09/06 00:12
دلباخته‌ی ادبیات فارسی

بس بگفتم کو وصال و کو نجاح: "کو گفتن" کنایه‌ از دنبال چیزی گشتن و طلب کردن آن. می‌گوید: آن‌قدر وصال تو را و رستگاری را طلب کردم که ...
برد این "کو؟ کو؟" مرا در کوی تو: "کو؟ کو؟" باز به کنایه یعنی طلب کردن. می‌گوید: این دو طلب که من کردم (طلب وصال و نجاح) بالاخره مرا در مسیر تو انداخت و باعث شد سالک طریق تو شوم.
البته که معنی کردن این ابیات وجهی ندارد، با تعمق می‌توانید به معنی دست پیدا کنید. معنی واژگان را هم در وبگاه دهخدا بیابید؛ این‌جا چه سوال می‌کنید؟!

1400/03/26 10:05
بی نام

کلیپ  اپرای دیدار دو دریا عشق و عرفان شمس تبریزی و مولانا را در این لینک مشاهده کنید.

1404/02/04 22:05
افسانه چراغی

این پنج بیت بخشی از ابیاتی است که با آوای خوش همایون شجریان و محمد معتمدی در اپرای عروسکی دیدار شمس و مولانا به زیبایی خوانده شده:

شکر، ایزد را که دیدم روی تو!
یافتم ناگه رهی من سوی تو!
چشمِ گریانم ز گریه کُند بود
یافت نور از نرگس جادوی تو
بس بگفتم: «کو وصال و کو نَجاح؟»
برد این «کو کو» مرا در کوی تو
جست‌وجویی در دلم انداختی
تا ز جست‌وجو روَم در جوی تو
خاک را هایی و هویی کی بُدی؟
گر نبودی جذبِ های و هوی تو