گنجور

غزل شمارهٔ ۲۱۶۶

دگرباره بشوریدم بدان سانم به جان تو
که هر بندی که بربندی بدرانم به جان تو
چو چرخم من چو ماهم من چو شمعم من ز تاب تو
همه عقلم همه عشقم همه جانم به جان تو
نشاط من ز کار تو خمار من ز خار تو
به هر سو رو بگردانی بگردانم به جان تو
غلط گفتم غلط گفتن در این حالت عجب نبود
که این دم جام را از می نمی‌دانم به جان تو
من آن دیوانه بندم که دیوان را همی‌بندم
من دیوانه دیوان را سلیمانم به جان تو
به غیر عشق هر صورت که آن سر برزند از دل
ز صحن دل همین ساعت برون رانم به جان تو
بیا ای او که رفتی تو که چیزی کو رود آید
نه تو آنی به جان من نه من آنم به جان تو
ایا منکر درون جان مکن انکارها پنهان
که سر سرنوشتت را فروخوانم به جان تو
ز عشق شمس تبریزی ز بیداری و شبخیزی
مثال ذره‌ای گردان پریشانم به جان تو

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دگرباره بشوریدم بدان سانم به جان تو
که هر بندی که بربندی بدرانم به جان تو
هوش مصنوعی: بار دیگر به حالتی شوریده‌ام که برای تو، ای جانم، هر قیدی را که از خود دور می‌کنم، به خاطر توست.
چو چرخم من چو ماهم من چو شمعم من ز تاب تو
همه عقلم همه عشقم همه جانم به جان تو
هوش مصنوعی: من همچون چرخ و ماهی، همچون شمعی هستم که از درخشش تو روشن می‌شود. تمام وجودم، عقل و عشق و جانم، همه به تو وابسته است و به خاطر تو زندگی می‌کنم.
نشاط من ز کار تو خمار من ز خار تو
به هر سو رو بگردانی بگردانم به جان تو
هوش مصنوعی: لطافت و شادابی من به خاطر کار توست و افسردگی من به خاطر زحمات توست. هر جا که رویت را بگردانی، من هم به خاطر عشق تو می‌چرخم.
غلط گفتم غلط گفتن در این حالت عجب نبود
که این دم جام را از می نمی‌دانم به جان تو
هوش مصنوعی: در این حالت، چه عجیب است که وقتی اشتباه می‌گویم، از جان تو می‌گویم که این جام پر از شراب را نمی‌شناسم.
من آن دیوانه بندم که دیوان را همی‌بندم
من دیوانه دیوان را سلیمانم به جان تو
هوش مصنوعی: من آن شخص دیوانه‌ای هستم که کنترلی بر دیوانگان دارم. من مانند سلیمان، دیوانه‌ها را به خاطر تو اراده و تسلط دارم.
به غیر عشق هر صورت که آن سر برزند از دل
ز صحن دل همین ساعت برون رانم به جان تو
هوش مصنوعی: به غیر از عشق، هر احساسی که به ذهنم خطور کند، همین حالا از دل و وجودم دور می‌کنم، به خاطر تو.
بیا ای او که رفتی تو که چیزی کو رود آید
نه تو آنی به جان من نه من آنم به جان تو
هوش مصنوعی: بیا، ای کسی که رفتی، تو دیگر چیزی نیستی که اشتیاق تو در دل من زنده شود. نه تو آنی که جان من به تو وابسته باشد و نه من آنم که جان تو به من وابسته باشد.
ایا منکر درون جان مکن انکارها پنهان
که سر سرنوشتت را فروخوانم به جان تو
هوش مصنوعی: ای کاش منکر عمق وجودت نباشی و انکارهای پنهانت را نکن؛ چون سرنوشت تو را به جانت می‌خوانم.
ز عشق شمس تبریزی ز بیداری و شبخیزی
مثال ذره‌ای گردان پریشانم به جان تو
هوش مصنوعی: من به عشق شمس تبریزی، در حال بیداری و شب نشینی، مانند ذره‌ای در حال چرخش و پریشان به جان تو هستم.

حاشیه ها

1391/03/20 01:06
ناشناس

in sher ke kheyli shabihe shere 2162 hast aya 2 shere joda az ham hastand ?

1395/12/16 23:03
وفایی

بله دو شعر جدا از هم هستند که چند بیتشان مشترک اند . دقیقا در دیوان شمس به همین شکل آمده .