غزل شمارهٔ ۲۱۶
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۲۱۶ به خوانش پری ساتکنی عندلیب
حاشیه ها
درود بر بزرگواران و اساتید،
به نظر حقیر مصرع دوم بیت آخر، واژه "درشکست" درستتر باشد.
اشکستن با کسر الف و سکون شین معادل شکستن است و در گویش بعضی از مردم فارس هنوز یافت می شود.
غزل ریاضی معنوی
آفریدگاری در بطن هستی و بنیاد آن است و همان عدد یک در هستی است و در ریاضیاتِ هستی یک، برابر دو است و دو، برابر سه است این ریاضیاتِ با علم ریاضی ما که با شی و بُعد و متغیر سر و کار دارد نمی خواند ولی در آنجا معنی کار میکند و معنیها همه با هم و همکار هم و زنده و جان دارند.
افریدگاری با خود نویی میآورد که همان عدد دو است و این نویی عشق را پدید میآورد که سهای در هستی است و همه اینها در بطن همه چیز حضور دارد که آن را دل مینامیم، دل جایگاه یکی و افریدگاری است و همه دلها به هم راه دارند و این چیزها همان فرمها هستند که عدد چهار است
تمثیل خیاط برای عشق از نویی برخوردار است که کار جلال دین است که خود با افریدگاری آشنا است و با نویی کار میکند
نویی بریدن از کهنه است و عشق پیوند با آن، و هجر کار خود را میکند و آتش عشق را بر میافروزد تا اینجا عمل جمع و تفریق است تا اینکه ضرب پیدا میشود و آن حضور دوست است و برخورد دو اندیشه که بزرگی را به ارمغان میآورد که اگر پنج جان باشد و شش اندازه و محدودیت، بزرگی هفت است که جایگاه و خانه انسان و مهراب اوست و زمین رزم و پهلوانی اش. میخانه و خرابات و جایگاه پیر، که دوست کسی است که با مهر هستی آشنا است و راه دلها را میشناسد
حال این بزرگی میخواهد به بی نهایت و به اندازه هستی شود اکنون نوبت تقسیم است، در علم ریاضی اگر عددی تقسیم بر بی نهایت شود نتیجه صفر خواهد بود ولی در معنی حاصل بی نهایت است، مثال آن تقسیم قطره به دریا است که برآیند آن دریا شدن قطره است نه نابودی آن.
تمثیل علمی و واقعی افریدگاری میتواند اتم باشد که اولین آن هیدروژن است و در کار نویی به اکسیژن تبدیل میگردد و با ضرب ایندو آب پیدا میشود که سمبل معرفت است و انسان را به وجود میآورد که بزرگی در هستی است و به تمامی هستی میتواند گسترش یابد.
سلام
این غزل توسط آقای پرویز شهبازی در برنامه 1007 گنج حضور به زبان ساده شرح داده شده است
می توانید ویدیو و صوت شرح غزل را در آدرسهای زیر پیدا کنید: