برگردان به زبان ساده
ای عشق تو موزونتری یا باغ و سیبستان تو
چرخی بزن ای ماه تو جان بخش مشتاقان تو
هوش مصنوعی: ای عشق، آیا تو زیباتری یا باغ و باغچهای که در آن گشتی؟ ای ماه، لطفی کن و جان تازهای به دلهای مشتاقان بده.
تلخی ز تو شیرین شود کفر و ضلالت دین شود
خار خسک نسرین شود صد جان فدای جان تو
هوش مصنوعی: اگر تلخیها از تو به شیرینی تبدیل شود، حتی ناپاکی و گمراهی هم میتواند به دین تبدیل شود. زشتیها و بیارزشیها زیبا و دلانگیز خواهند شد. جانهای بسیاری فدای جان تو خواهند شد.
در آسمان درها نهی در آدمی پرها نهی
صد شور در سرها نهی ای خلق سرگردان تو
هوش مصنوعی: در آسمان، درهای جدیدی برای ورود به عالم معنوی وجود دارد و در وجود انسان، بالهایی برای پرواز و بلند شدن قرار داده شده است. این آشفتگی و سرگشتگی که در سرها احساس میشود، نشانهای است از جستجوی شما، ای مردم که در راه خود سردرگمید.
عشقا چه شیرین خوستی عشقا چه گلگون روستی
عشقا چه عشرت دوستی ای شادی اقران تو
هوش مصنوعی: ای عشق، تو چه زیبا و شیرین هستی، ای عشق، تو چه چهرهای سرخ و شاداب داری! ای دوستی در شادی، تو مایه خوشحالی همنسلان و همقامتان ما هستی.
ای بر شقایق رنگ تو جمله حقایق دنگ تو
هر ذره را آهنگ تو در مطمع احسان تو
هوش مصنوعی: ای گل شقایق، رنگ و زیبایی تو نشانهای از حقیقتهاست. هر بخشی از وجود تو موسیقی خاصی را به همراه دارد و همه در انتظار لطف و محبت تو هستند.
بیتو همه بازارها پژمرده اندر کارها
باغ و رز و گلزارها مستسقی باران تو
هوش مصنوعی: بیتو همه جا کساد و بی رونق است. باغها و گلها هم مانند دلخوشیهایمان خشکیده و بیحیاتند، چون باران تو نمیبارد.
رقص از تو آموزد شجر پا با تو کوبد شاخ تر
مستی کند برگ و ثمر بر چشمه حیوان تو
هوش مصنوعی: درختان از تو میآموزند که چگونه برقصند و در هنگام وزش باد، شاخهها به تو بزنند. برگها و میوهها از شادابی و سرزندگی تو سیراب میشوند.
گر باغ خواهد ارمغان از نوبهار بیخزان
تا برفشاند برگ خود بر باد گل افشان تو
هوش مصنوعی: اگر باغی میخواهد هدیهای از بهار بیپایان بگیرد، باید برگهایش را به باد بسپارد تا گلهای تو را در دامن خود افشان کند.
از اختران آسمان از ثابت و از سایره
عار آید آن استاره را کو تافت بر کیوان تو
هوش مصنوعی: از ستارههای آسمان، چه ثابت و چه متحرک، عیب و ننگ به آن ستارهای میرسد که بر کیوان تو میدرخشد.
ای خوش منادیهای تو در باغ شادیهای تو
بر جای نان شادی خورد جانی که شد مهمان تو
هوش مصنوعی: ای خوش صدای خوشحالی تو، در باغ خوشبختیات. در جای نان، شادی میچشد کسی که مهمان تو شده است.
من آزمودم مدتی بیتو ندارم لذتی
کی عمر را لذت بود بیملح بیپایان تو
هوش مصنوعی: مدتی را بدون تو گذراندم و متوجه شدم که هیچ لذتی در زندگی وجود ندارد. چگونه ممکن است زندگی لذتی داشته باشد بیآنکه تو در آن باشی؟
رفتم سفر بازآمدم ز آخر به آغاز آمدم
در خواب دید این پیل جان صحرای هندستان تو
هوش مصنوعی: به سفر رفتم و دوباره به آغاز برگشتم. در خواب دیدم که این فیل بزرگ، روح صحرای هند را به تصویر کشید.
صحرای هندستان تو میدان سرمستان تو
بکران آبستان تو از لذت دستان تو
هوش مصنوعی: بیابانهای هند تا سرزمین شگفتیهای تو است، زمینهای سرسبز نیز مال توست و تمام این زیباییها از لذت وجود تو نشأت میگیرد.
سودم نشد تدبیرها بسکست دل زنجیرها
آورد جان را کشکشان تا پیش شادروان تو
هوش مصنوعی: با وجود تدبیر و چارهجوییهای فراوان، هیچ سودی نداشتم، زیرا دل من در بند زنجیرها بود. اکنون جانم به سوی تو میآید، مانند مایعی که به سمت منبع شادابی و خوشبختی میریزد.
آن جا نبینم ماردی آن جا نبینم باردی
هر دم حیاتی واردی از بخشش ارزان تو
هوش مصنوعی: هر جا که به یاد تو نباشد کسی، آنجا زندگی را نمیبینم. هر لحظه روح تازهای از نعمت و بخشش تو به من میرسد.
ای کوه از حلمت خجل وز حلم تو گستاخ دل
تا درجهد دیوانهای گستاخ در ایوان تو
هوش مصنوعی: ای کوه، با صبوری و بردباریات شرمندهام. اما دل گستاخ تو باعث میشود که دیوانهای بیپروا، به حریم تو وارد شود.
از بس که بگشادی تو در در آهن و کوه و حجر
چون مور شد دل رخنه جو در طشت و در پنگان تو
هوش مصنوعی: به خاطر سخاوت و بزرگواری تو، دل من در برابر جاذبههای دنیا مانند یک مور کوچک در حال حرکت است، در حالی که در کنار تو و در زیر آسمان، به دنبال شادی و آرامش خود میگردد.
گر تا قیامت بشمرم در شرح رویت قاصرم
پیموده کی تاند شدن ز اسکره عمان تو
هوش مصنوعی: اگر تا قیامت هم به توصیف چهرهات بپردازم، باز هم ناتوانم. نمیدانم چگونه میتوان به زیبایی و وسعت زیبایی تو رسید.
حاشیه ها
این غزل یکی از زیباترین غزلهای جناب مولوی است که دکتر شمیسا آن را در گزیده ی خود آورده است. مصراع زیر:
بر جای نان شادی خورد جانی که شد مهمان تو
یکی از اندیشه های کلیدی مولوی را بازگو می کند که جهان را شادی در شادی و شربت اندر شربت می بیند.
با تأیید سخنان آقای فخارزاده، به نظرم مصراع
بر جای نان شادی خورد جانی که شد مهمان تو
اشاره به ماه رمضان دارد. یعنی کسی که ماه رمضان مهمان خدا می شود، به جای نان شادی می خورد.
1392/08/25 14:10
امین کیخا
خسک برای ترجمه spike لغت خوبی است
1392/08/25 14:10
امین کیخا
با تأیید سخنان محمد تنها افزون کنم تنها رمضان نیست که مهمانی به پاست ، خوانیست گسترده و جامیست پیوسته ولی کو دانایی که در رسد !
1392/08/25 14:10
امین کیخا
اسکر به فارسی معنی effect می دهد .
1392/08/25 14:10
امین کیخا
اما اینجا همان معنی معمولی ان که کاسه و اشکوره را می دهد .
1392/08/25 14:10
امین کیخا
محض مزاح افزون ( برای اینکه به نگاه شمس خشک به نظر نیامیم ) کنم که هشکوره به لری یعنی چشم بسته گرز زدن و ان هنگامی ست که در میان سگان گزنده گیر بیفتد کسی و بدون نگاه کردن و کور کورانه هش گوید و گرز نوازد ! البته کسی که سخت از خود دفاع می کند و هیچ به درستی و نادوستی سخن و کنش خود نیز نمی اندیشد نیز می گوییم به هشکوره افتاده است ! ( دیدی شوخی هم می دانم )
1392/08/25 14:10
امین کیخا
عمان در اسکره پیمودن یعنی بحر به کاسه پیمودن .
در خواب دید این پیل جان فیلش یاد هندوستان کرده است را یاداوری میکند
برای شادروان به جای خیمه سراپرده هم زیباست
اسکره -به معنی کاسه-بعدا به صورت سغراق درامده است
دنگ هم به جای غافل و بی خبر زیباست
لغت نامه دهخدا
دنگ . [ دَ ] (اِ صوت ) صدایی که از بر هم خوردن دو سنگ یا دو چوب برآید. (از فرهنگ جهانگیری ) (از غیاث ) (برهان ). آواز افتادن چیزی سخت بر زمین و یا حکایت صوت خوردن دو چیز صلب به یکدیگر. درینگ : دنگ دنگ ساعت کلیسا. (یادداشت مؤلف ) :
در جهان دیوانه را دنگی بس است
خانه ٔ پرشیشه را سنگی بس است .
در زبان کردی هم کلمه "دنگ" به معنی " صدا" رایج است.
جمله حقایق ، دنگ تو...
هرچه تو بگوویی همه حقیقت است...
1395/12/25 02:02
مسعود شعبان
سودم نشد تدبیرها بسکست دل زنجیرها
>>>
سودم نشد تدبیرها بگسست دل زنجیرها
لطفا صوتی این غزل زیبا رو هم بزارید تلفظ بعضی از لغات برام مشکله.باتشکر از سایت گنجور
1397/07/11 22:10
سیمانایینی
اشعار مولانا انسان را به دنیای رویاها ، دنیای عشق میبرد