گنجور

غزل شمارهٔ ۲۱۰۹

ای تو پناه همه روز محن
بازسپردم به تو من خویشتن
قلزم مهری که کناریش نیست
قطره آن الفت مرد است و زن
شیر دهد شیر به اطفال خویش
شاه بگوید به گدا کیمسن
بلک شود آتش دایه خلیل
سرمه یعقوب شود پیرهن
نور بد و شد بصر از آفتاب
آب بنوشد ز ثری یاسمن
بلک کشد از بت سنگین غذا
با همه کفرش به عبادت شمن
قهر کند دایگی از لطف تو
زهر دهد دایه چو آری تو فن
گردد ابریشم بر کرم گور
حله شود بر تن مؤمن کفن
بس کن از این شرح و خمش کن که تا
بلبل جان خطبه کند بر فنن

اطلاعات

وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای تو پناه همه روز محن
بازسپردم به تو من خویشتن
هوش مصنوعی: ای تو پناهگاه همه روزهای سخت، من خودم را به تو سپردم.
قلزم مهری که کناریش نیست
قطره آن الفت مرد است و زن
هوش مصنوعی: عشق و محبت مانند دریا بیکرانی است که هیچ کناری ندارد. در این دریای عشق، پیوند و نزدیک شدن مرد و زن مانند قطره‌ای از آن دریاست.
شیر دهد شیر به اطفال خویش
شاه بگوید به گدا کیمسن
هوش مصنوعی: شیر، غذایی شیرین و مغذی را به فرزندان خود می‌دهد، همان‌طور که شاه به گدا می‌گوید که ارزش او چیست.
بلک شود آتش دایه خلیل
سرمه یعقوب شود پیرهن
هوش مصنوعی: آتش دایه‌ی حضرت خلیل (ابراهیم) به تیره‌گی می‌گراید، و لباس حضرت یعقوب مانند سرمه می‌شود.
نور بد و شد بصر از آفتاب
آب بنوشد ز ثری یاسمن
هوش مصنوعی: در این جمله، به زیبایی و روشنی اشاره شده است. وجود نور و روشنایی به گونه‌ای است که می‌تواند مشاهده‌گر را تحت تأثیر قرار دهد، مانند تأثیری که آفتاب بر روی مایعات دارد. همچنین، اشاره به گل یاسمن به عنوان نمادی از لطافت و زیبایی موجود در طبیعت هم وجود دارد. در مجموع، این جمله به تجلی زیبایی و روشنی در جهان اشاره می‌کند که به تأثیرات مثبت آن بر احساسات و ادراکات ما می‌پردازد.
بلک کشد از بت سنگین غذا
با همه کفرش به عبادت شمن
هوش مصنوعی: سنگین غذا، که به معنای مهم و ارزشمند است، ممکن است به نوعی نامتناسبی با باورهای کافرانه اشاره داشته باشد. در اینجا، سخن به این است که حتی کسی که درگیر کفر و ناپسندی است، می‌تواند زحمت و تلاش خود را صرف عبادتی خاص کند. این می‌تواند نشان‌دهنده تناقضاتی باشد که در رفتار و باور افراد وجود دارد.
قهر کند دایگی از لطف تو
زهر دهد دایه چو آری تو فن
هوش مصنوعی: اگر دایه از محبت تو دلگیر شود، زهر خود را به شیر می‌افشاند. پس وقتی تو مهارت و هنر خود را به کار ببندی، این مشکل حل می‌شود.
گردد ابریشم بر کرم گور
حله شود بر تن مؤمن کفن
هوش مصنوعی: کرم گور به مرور زمان ابریشم را به خود می‌گیرد و در نتیجه، مؤمن با داشتن ایمان و عمل نیک، از دنیای فانی به دنیای دیگری منتقل می‌شود و لباس کفن به تن می‌کند. این تصویر به نوعی از تحول و دگرگونی در زندگی و مرگ انسان‌ها اشاره دارد و نشان می‌دهد که چگونه ایمان و اعمال نیک، انسان را به مدارج بالاتری می‌برد.
بس کن از این شرح و خمش کن که تا
بلبل جان خطبه کند بر فنن
هوش مصنوعی: دیگر از این توضیحات بس است و ساکت باش، تا بلبل جان بتواند نغمه‌سرایی کند بر بلندی‌های درختان.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۲۱۰۹ به خوانش عندلیب