گنجور

غزل شمارهٔ ۲۱۰۶

مست رسید آن بت بی‌باک من
دردکش و دلخوش و چالاک من
گفت به من بنگر و دلشاد شو
هیچ به خود منگر غمناک من
ز آب و گل این دیده تو پرگل است
پاک کنش در نظر پاک من
دست بزد خرقه من چاک کرد
گفت مزن بخیه بر این چاک من
روی چو بر خاک نهادم بگفت
پاک مکن روی خود از خاک من
ای منت آورده منت می‌برم
ز آنک منم شیر و تو شیشاک من
نفت زدم در تو و می‌سوز خوش
لیک سیه می‌نکند زاک من

اطلاعات

وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مست رسید آن بت بی‌باک من
دردکش و دلخوش و چالاک من
هوش مصنوعی: مست و شاداب، عشق بی‌پروا و دلربای من به سراغم آمده است؛ من نیز از هر درد و رنجی رهایی یافته و احساس خوب و شادابی دارم.
گفت به من بنگر و دلشاد شو
هیچ به خود منگر غمناک من
هوش مصنوعی: به من نگاه کن و شاد باش، به حالِ غمگین من توجه نکن.
ز آب و گل این دیده تو پرگل است
پاک کنش در نظر پاک من
هوش مصنوعی: این چشم تو از آب و گل ساخته شده و بسیار زیباست. آن را در نظر من که پاک و بی‌آلایش هستم، تمیز کن.
دست بزد خرقه من چاک کرد
گفت مزن بخیه بر این چاک من
هوش مصنوعی: دست به لباس من زد و آن را پاره کرد، سپس گفت: بر این پارگی من بخیه نزن.
روی چو بر خاک نهادم بگفت
پاک مکن روی خود از خاک من
هوش مصنوعی: زمانی که چهره‌ام را بر زمین گذاشتم، به من گفت که چهره‌ات را از خاک من پاک نکن.
ای منت آورده منت می‌برم
ز آنک منم شیر و تو شیشاک من
هوش مصنوعی: من به خاطر لطف تو مدیونم و این را به یاد دارم، زیرا من قوی و پرتوان هستم و تو به نوعی مرجان من هستی.
نفت زدم در تو و می‌سوز خوش
لیک سیه می‌نکند زاک من
هوش مصنوعی: من در تو نفوذ کرده‌ام و خوش می‌سوزم، اما درد سیاه نمی‌تواند از وجود من خارج شود.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۲۱۰۶ به خوانش عندلیب